۹- بيماری عجيب ملا نصرالدين
روزی ملا نصرالدين با درد و ناراحتی پيش حکيم رفت و گفت׃ حکيم به دادم برس دارم از دست می روم. حکيم پرسيد׃ بگو ببينم کجايت درد می کند؟ ملا گفت׃ ريشم درد می کند. حکيم گفت׃ امروز غذا چه خوردی؟ ملا نصرالدين گفت׃ نان و برف. حکيم گفت׃ بلند شو برو دنبال کارت که نه غذا خوردنت مثل آدمها است و نه مريض شدنت.
روزی ملا نصرالدين با درد و ناراحتی پيش حکيم رفت و گفت׃ حکيم به دادم برس دارم از دست می روم. حکيم پرسيد׃ بگو ببينم کجايت درد می کند؟ ملا گفت׃ ريشم درد می کند. حکيم گفت׃ امروز غذا چه خوردی؟ ملا نصرالدين گفت׃ نان و برف. حکيم گفت׃ بلند شو برو دنبال کارت که نه غذا خوردنت مثل آدمها است و نه مريض شدنت.