این فیلم به دو زبان روسی و فارسی تاجیکی است و در تابستان ۲۰۰۵ با عنوان «عشق» در سینماهای تاجیکستان به نمایش در آمد. زمان این فیلم ۱۰۲ دقیقهاست. این فیلم تاکنون در جشنوارههای (مونترآل کانادا)، اروپا آسیا (قزاقستان)، پوسان (کره جنوبی)، توکیو فیلمکس ریودو (ژاپن)، لندن (انگلیس) فیلم مستقل آسیا و ریودوژانیرو برزیل شرکت کردهاست.
خلاصه داستان: مردی چهل ساله که تولد خود را به تنهایی جشن گرفته است، برای یافتن ریشه های تنهایی خود چهار معشوقه خود را به کلاس رقصی که خود معلم آن است دعوت می کند و با یادآوری خاطرات شکل گیری و فروپاشی چهار ماجرای عاشقانه ای که داشته است در می یابد که جهان معاصر هر چه سکسی تر شده است از عشق دورتر شده است.
ياداشت كارگردان: این چهار زن در عین حال برای من یک زن هستند در چهار مرحله مختلف از تکامل مفهوم عشق در زندگی تجربی زنانه: " دوره معصومیت عاشقانه " " دوره انتقام های عاشقانه " " دوره غرقه شدن در سکس و فراموشی عشق " و " دوران پختگی غمگنانه و بازآفرینی عشق ". مرد اما در هر یک از زنها مراحل مختلف پختگی یک زن را نمی بیند. او در هر یک از زنها عشق را می جوید و تنهایی را می یابد. او تعدد عشق های خود را دلیلی بر جهان پر از عشق نمی داند او فریاد می کند که جهان معاصر فاقد توانایی آفرینش عشق های مطلقی چون رومئو و ژولیت و لیلی و مجنون است. او عشق را چون هر پدیده ای معلول شرایط خود می داند. و از این رو آن چه را تولدش به شرایط وابسته است میرا و گذرا می داند. او احساس می کند: در کره زمین عشقی موجود نیست این تنها شرایط عاشقانه است که ما را دچار توهم می کند. از طرفی برای من " سکس و فلسفه " و " نوبت عاشقی " یک دوگانه سینمایی اند. این دو فیلم همدیگر را تکمیل می کنند، بی آن که یکدیگر را تکرار کنند و جالب این که هر دو از عشق و نسبیت حرف می زنند، هر دو در خارج از ایران ساخته شده اند. ( نو بت عاشقی در کشور ترکیه و سکس و فلسفه در کشور تاجیکستان ) و نمایش هر دو فیلم در ایران ممنوع است.
خلاصه داستان: مردی چهل ساله که تولد خود را به تنهایی جشن گرفته است، برای یافتن ریشه های تنهایی خود چهار معشوقه خود را به کلاس رقصی که خود معلم آن است دعوت می کند و با یادآوری خاطرات شکل گیری و فروپاشی چهار ماجرای عاشقانه ای که داشته است در می یابد که جهان معاصر هر چه سکسی تر شده است از عشق دورتر شده است.
ياداشت كارگردان: این چهار زن در عین حال برای من یک زن هستند در چهار مرحله مختلف از تکامل مفهوم عشق در زندگی تجربی زنانه: " دوره معصومیت عاشقانه " " دوره انتقام های عاشقانه " " دوره غرقه شدن در سکس و فراموشی عشق " و " دوران پختگی غمگنانه و بازآفرینی عشق ". مرد اما در هر یک از زنها مراحل مختلف پختگی یک زن را نمی بیند. او در هر یک از زنها عشق را می جوید و تنهایی را می یابد. او تعدد عشق های خود را دلیلی بر جهان پر از عشق نمی داند او فریاد می کند که جهان معاصر فاقد توانایی آفرینش عشق های مطلقی چون رومئو و ژولیت و لیلی و مجنون است. او عشق را چون هر پدیده ای معلول شرایط خود می داند. و از این رو آن چه را تولدش به شرایط وابسته است میرا و گذرا می داند. او احساس می کند: در کره زمین عشقی موجود نیست این تنها شرایط عاشقانه است که ما را دچار توهم می کند. از طرفی برای من " سکس و فلسفه " و " نوبت عاشقی " یک دوگانه سینمایی اند. این دو فیلم همدیگر را تکمیل می کنند، بی آن که یکدیگر را تکرار کنند و جالب این که هر دو از عشق و نسبیت حرف می زنند، هر دو در خارج از ایران ساخته شده اند. ( نو بت عاشقی در کشور ترکیه و سکس و فلسفه در کشور تاجیکستان ) و نمایش هر دو فیلم در ایران ممنوع است.