حافظ شیرازی، خواجه شمسالدین محمد بن بهاءالدّین، از شاعران بزرگ ایران است. او که از جمله سخنوران نامی جهان شمرده شده، بیشتر با غزلیاتش شناخته میشود. حافظ بین سالهای ۶۹۶ و ۷۰۷ هجری شمسی به دنیا آمد و در سال ۷۶۹ شمسی درگذشت. او به احتمال زیاد قرآن را حفظ بوده و به همین خاطر حافظ خوانده شده است. او بیش از شش قرن پیش میزیست اما دیوان اشعارش امروز در خانه اغلب ایرانیان حضور دارد. دومینیک پرویز بروکشاو، از گروه ادبیات، فرهنگ و زبان دانشگاه استنفورد میگوید حافظ "شاعر ملی ایرانیان" است. آقای پرویز بروکشاو میگوید که هر کس که فارسی بداند و دیوان حافظ را در دست بگیرد، حس میکند حافظ دارد با او صحبت میکند. حسین ضیایی که تا پیش از مرگ در سال گذشته استاد فلسفه و ایرانشناس در دانشگاه کالیفرنیا بود، گفته است که آثاری که از حافظ شیرازی به جا مانده، نقد عمیق جامعهای است که در آن، تظاهر پسندیده نیست.
زندگی و شاعری حافظ
درباره زندگی حافظ جزئیات چندانی در دست نیست. در عوض، داستانهای بسیاری درباره زندگی او و حتی پس از مرگش گفته شده است.
افسانههای زیادی در مورد زندگی حافظ وجود دارد. ازجمله گفته میشود او عاشق دختری به نام شاخ نبات شده و این محرک اصلی شعر حافظ بوده است.
حافظ در جوانی سرودن شعر را آغاز کرده ولی از کل حیاتش، بیشتر از پانصد و چند شعر باقی نمانده است. این یعنی به طور متوسط هر سال بین ۱۰ تا ۱۲غزل، که شمار بالایی نیست.
پژوهشگران ادبیات فارسی معتقدند پیچیدگی غزلیات حافظ احتمالاً نشان میدهد که او بعد از سرودن هر غزل، مدتها برای ویرایش و بازنویسی آن وقت میگذاشته است.
نسخههای مختلفی از دیوان حافظ منتشر شده است. پرویز ناتل خانلری، محمد قزوینی، قاسم غنی، عبدالرحیم خلخالی، هوشنگ ابتهاج، بهاالدین خرمشاهی، حسن انوری و احمد شاملو از جمله کسانی هستند که نسخهای با تصحیح خود از دیوان حافظ را ارائه دادهاند. حتی عباس کیارستمی نیز یک روایت از اشعار حافظ منتشر کرده است.
این روایت و تصحیحات متفاوت از غزلیات حافظ تا اندازه زیادی به علت همان تغییرات مکرری بوده که خود او بر اشعارش اعمال میکرده است.
اگر تلاش کنیم یکی از غزلیات حافظ را به زبانی دیگر ترجمه کنیم، پیچیدگی زبانی او روشنتر شود. مثلا در بیت "ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد، چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد"، به استعارهها و تشبیهات پیچیده حافظ میرسیم که ترجمه آن با همین ایجاز و تصویرسازی، دشوار است.
داریوش آشوری، نویسنده و مترجم معتقد است: "داستان حافظ و فهم حافظ در دنیای کنونی ما یک داستان پیچیده شگفتانگیز است. شاید به تعداد ایرانیها بشود گفت که تفسیر حافظ وجود دارد."
نرگس فرزاد، عضو ارشد گروه زبان و فرهنگهای دانشگاه سوآس، درباره قدرت زبانی حافظ میگوید: "بیتردید زیبایی زبان شعر حافظ و قدرت کلامش، تک است."
این مدرس ادبیات فارسی معتقد است: "کاملاً پیداست که نهایت دقت در سرودن آنها و در استفاده از لغتها را به کار برده است. و واقعا بعید میدانم که یک ویراستار قرن بیستمی بتواند نوع برتری از آنها را تحویل دهد."
زبان فراگیر حافظ
پیشینیان حتی اگر سواد خواندن و نوشتن هم نداشتهاند، دیوان حافظ را بر سفره نوروزی هفتسین میگذاشتند. امروز نیز در فراگیرترین شکل خواندن اشعار او یعنی فالگرفتن با غزلیاتش، سن و جنس و سواد چندان اثری ندارد. امروز روی تلفن همراه یا وبسایتهای اینترنتی هم میتوان بهسادگی فال حافظ گرفت.
داریوش آشوری میگوید: "نبوغ حافظ در این است که با همه میتواند همزبان شود. مثلاً آیتالله مرتضی مطهری که یک آخوند اهل فلسفه و عرفان بوده، میگوید حافظ یک عارف و صوفی پیرو مکتب محیالدین عربی است. اما از سوی دیگر احسان طبری (نظریهپرداز مارکسیست و عضو کمیته مرکزی حزب توده ایران در سالهای انقلاب ۱۳۵۷ ایران) از او یک چهره مبارز سیاسی در میآورد."
حسین ضیایی که شهریور ۱۳۹۰ درگذشت، درباره علت این فراگیری گفت اشعار حافظ، جهانشمول بوده و در رابطه با خصلتهای انسانهای دیروز و انسانهای امروز حقیقت پیدا میکنند.
تا وقتی که هرکس که فارسی بداند با بیت "واعظان کین جلوه در محراب و منبر میکنند؛ چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند" احساس میکند از زبان او گفته شده، شعر حافظ محتوای اجتماعیانتقادی خود را حفظ میکند.
خوانندگان موسیقی جدید ایران نیز به دفعات از اشعار او استفاده کردهاند.
شهرام شعرباف، نوازنده و خواننده موسیقی راک فارسی که گروه موسیقی اوهام را پایه گذاشته، از جمله این خوانندگان است.
او درباره تجربه خود در استفاده از غزلهای حافظ میگوید جنبه انتقادی این اشعار برایش جالب بوده؛ اینکه "از مسائلی حرف میزند که ۷۰۰ سال بعد هنوز در ایران همان مشکلات وجود دارد".
آقای شعرباف میگوید: "این شد که فکر کردم اگر از زبان حافظ حرفم را بزنم، خیلی امنتر خواهد بود، چون کسی نمیتواند یقه حافظ را بگیرد."
کنایه و غیب و امید در غزل حافظ
حافظ مرز اشعار عاشقانه و عارفانه را به نحوی شکسته است که نمیتوان مطمئن شد کدامیک از این غزلها، عاشقانه است و کدام عرفانی.
همین کنایهها و ایهامهای زبان حافظ، مایه سوالهای بسیاری درباره معانی مورد اشاره او شده است.
حسین ضیایی مثال زده است که می خوردن در اشعار حافظ هم معنای مستقیم دارد و هم معنای کنایی از آگاهشدن.
اما او تاکید میکند که حافظ در مواردی همواره صریح بوده است: "برای حافظ گناه در شرابخوردن نیست. گناه در ناعدالتی، دروغ، ستمورزیدن و تظاهر است."
آقای ضیایی معتقد بود مهمترین نکته زندگی حافظ این است که به او لقب "لسانالغیب" دادهاند. آقای ضیایی میگوید: "این خودش مهمترین جنبه در باب شخصیت حافظ و نقش حافظ در جامعهایرانی است. یعنی او را فردی میدانند که بیانش گویایی اولیای تاریخ را دارد."
داریوش آشوری، نویسنده و مترجم، به لقب لسانالغیب حافظ اشاره میکند و میگوید هیچ شاعر دیگر ایرانی حتی عارفی به بزرگی مولوی چنین جایگاهی پیدا نکرده است و کسی با دیوان شمس، فال نمیگیرد.
به اعتقاد این پژوهشگر ادبیات فارسی، حافظ جایگاه رازآلود بزرگی در ارتباط با خدا و مابعدالطبیعه پیدا کرده و یک چهره ابر انسانی گرفته است که هیچکدام از دیگر شاعران ایرانی به آن نرسیدهاند.
نرگس فرزاد نیز بر جنبهای از حافظ دست میگذارد که شاید به ماندگاری او بین ایرانیان کمک کرده است. او میگوید: "امیدی که حافظ برای مخاطبش تصویر میکند، بینظیر است."
به اعتقاد این مدرس زبان فارسی، کمتر شاعر دیگری مانند حافظ در عین حال که از غم، دلشکستگی، و سرگردانی میگوید، دریچه امید را هم به روی خواننده و شنوندهاش نمیبندد.
زندگی و شاعری حافظ
درباره زندگی حافظ جزئیات چندانی در دست نیست. در عوض، داستانهای بسیاری درباره زندگی او و حتی پس از مرگش گفته شده است.
افسانههای زیادی در مورد زندگی حافظ وجود دارد. ازجمله گفته میشود او عاشق دختری به نام شاخ نبات شده و این محرک اصلی شعر حافظ بوده است.
حافظ در جوانی سرودن شعر را آغاز کرده ولی از کل حیاتش، بیشتر از پانصد و چند شعر باقی نمانده است. این یعنی به طور متوسط هر سال بین ۱۰ تا ۱۲غزل، که شمار بالایی نیست.
پژوهشگران ادبیات فارسی معتقدند پیچیدگی غزلیات حافظ احتمالاً نشان میدهد که او بعد از سرودن هر غزل، مدتها برای ویرایش و بازنویسی آن وقت میگذاشته است.
نسخههای مختلفی از دیوان حافظ منتشر شده است. پرویز ناتل خانلری، محمد قزوینی، قاسم غنی، عبدالرحیم خلخالی، هوشنگ ابتهاج، بهاالدین خرمشاهی، حسن انوری و احمد شاملو از جمله کسانی هستند که نسخهای با تصحیح خود از دیوان حافظ را ارائه دادهاند. حتی عباس کیارستمی نیز یک روایت از اشعار حافظ منتشر کرده است.
این روایت و تصحیحات متفاوت از غزلیات حافظ تا اندازه زیادی به علت همان تغییرات مکرری بوده که خود او بر اشعارش اعمال میکرده است.
اگر تلاش کنیم یکی از غزلیات حافظ را به زبانی دیگر ترجمه کنیم، پیچیدگی زبانی او روشنتر شود. مثلا در بیت "ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد، چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد"، به استعارهها و تشبیهات پیچیده حافظ میرسیم که ترجمه آن با همین ایجاز و تصویرسازی، دشوار است.
داریوش آشوری، نویسنده و مترجم معتقد است: "داستان حافظ و فهم حافظ در دنیای کنونی ما یک داستان پیچیده شگفتانگیز است. شاید به تعداد ایرانیها بشود گفت که تفسیر حافظ وجود دارد."
نرگس فرزاد، عضو ارشد گروه زبان و فرهنگهای دانشگاه سوآس، درباره قدرت زبانی حافظ میگوید: "بیتردید زیبایی زبان شعر حافظ و قدرت کلامش، تک است."
این مدرس ادبیات فارسی معتقد است: "کاملاً پیداست که نهایت دقت در سرودن آنها و در استفاده از لغتها را به کار برده است. و واقعا بعید میدانم که یک ویراستار قرن بیستمی بتواند نوع برتری از آنها را تحویل دهد."
زبان فراگیر حافظ
پیشینیان حتی اگر سواد خواندن و نوشتن هم نداشتهاند، دیوان حافظ را بر سفره نوروزی هفتسین میگذاشتند. امروز نیز در فراگیرترین شکل خواندن اشعار او یعنی فالگرفتن با غزلیاتش، سن و جنس و سواد چندان اثری ندارد. امروز روی تلفن همراه یا وبسایتهای اینترنتی هم میتوان بهسادگی فال حافظ گرفت.
داریوش آشوری میگوید: "نبوغ حافظ در این است که با همه میتواند همزبان شود. مثلاً آیتالله مرتضی مطهری که یک آخوند اهل فلسفه و عرفان بوده، میگوید حافظ یک عارف و صوفی پیرو مکتب محیالدین عربی است. اما از سوی دیگر احسان طبری (نظریهپرداز مارکسیست و عضو کمیته مرکزی حزب توده ایران در سالهای انقلاب ۱۳۵۷ ایران) از او یک چهره مبارز سیاسی در میآورد."
حسین ضیایی که شهریور ۱۳۹۰ درگذشت، درباره علت این فراگیری گفت اشعار حافظ، جهانشمول بوده و در رابطه با خصلتهای انسانهای دیروز و انسانهای امروز حقیقت پیدا میکنند.
تا وقتی که هرکس که فارسی بداند با بیت "واعظان کین جلوه در محراب و منبر میکنند؛ چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند" احساس میکند از زبان او گفته شده، شعر حافظ محتوای اجتماعیانتقادی خود را حفظ میکند.
خوانندگان موسیقی جدید ایران نیز به دفعات از اشعار او استفاده کردهاند.
شهرام شعرباف، نوازنده و خواننده موسیقی راک فارسی که گروه موسیقی اوهام را پایه گذاشته، از جمله این خوانندگان است.
او درباره تجربه خود در استفاده از غزلهای حافظ میگوید جنبه انتقادی این اشعار برایش جالب بوده؛ اینکه "از مسائلی حرف میزند که ۷۰۰ سال بعد هنوز در ایران همان مشکلات وجود دارد".
آقای شعرباف میگوید: "این شد که فکر کردم اگر از زبان حافظ حرفم را بزنم، خیلی امنتر خواهد بود، چون کسی نمیتواند یقه حافظ را بگیرد."
کنایه و غیب و امید در غزل حافظ
حافظ مرز اشعار عاشقانه و عارفانه را به نحوی شکسته است که نمیتوان مطمئن شد کدامیک از این غزلها، عاشقانه است و کدام عرفانی.
همین کنایهها و ایهامهای زبان حافظ، مایه سوالهای بسیاری درباره معانی مورد اشاره او شده است.
حسین ضیایی مثال زده است که می خوردن در اشعار حافظ هم معنای مستقیم دارد و هم معنای کنایی از آگاهشدن.
اما او تاکید میکند که حافظ در مواردی همواره صریح بوده است: "برای حافظ گناه در شرابخوردن نیست. گناه در ناعدالتی، دروغ، ستمورزیدن و تظاهر است."
آقای ضیایی معتقد بود مهمترین نکته زندگی حافظ این است که به او لقب "لسانالغیب" دادهاند. آقای ضیایی میگوید: "این خودش مهمترین جنبه در باب شخصیت حافظ و نقش حافظ در جامعهایرانی است. یعنی او را فردی میدانند که بیانش گویایی اولیای تاریخ را دارد."
داریوش آشوری، نویسنده و مترجم، به لقب لسانالغیب حافظ اشاره میکند و میگوید هیچ شاعر دیگر ایرانی حتی عارفی به بزرگی مولوی چنین جایگاهی پیدا نکرده است و کسی با دیوان شمس، فال نمیگیرد.
به اعتقاد این پژوهشگر ادبیات فارسی، حافظ جایگاه رازآلود بزرگی در ارتباط با خدا و مابعدالطبیعه پیدا کرده و یک چهره ابر انسانی گرفته است که هیچکدام از دیگر شاعران ایرانی به آن نرسیدهاند.
نرگس فرزاد نیز بر جنبهای از حافظ دست میگذارد که شاید به ماندگاری او بین ایرانیان کمک کرده است. او میگوید: "امیدی که حافظ برای مخاطبش تصویر میکند، بینظیر است."
به اعتقاد این مدرس زبان فارسی، کمتر شاعر دیگری مانند حافظ در عین حال که از غم، دلشکستگی، و سرگردانی میگوید، دریچه امید را هم به روی خواننده و شنوندهاش نمیبندد.
.
۱ نظر:
besiyar jaleb
ارسال یک نظر