« کریم که در یک پرورشگاه شترمرغ کار میکند، به دلیل خراب شدن سمعک دخترش و نزدیک بودن امتحانات او مجبور میشود به شهر برود. اما هزینه تعمیر و یا خرید سمعک از توان او خارج است. کریم بر اثر یک بی احتیاطی موجب فراری دادن یکی از شترمرغهای پرورشگاه میشود، او به همین علت از کارش اخراج میشود. کریم متوجه میشود که از طریق کار با موتورسیکلتاش در تهران میتواند پول خوبی به جیب بزند و هزینه زندگیاش را تامین کند. او با آمدن به دل شهر با آدمهای گوناگونی روبرو میشود. در همین بین پسر کریم به همراه دوستانش آرزو دارند تا پرورشگاه ماهی قرمز راه بیاندازند و از این طریق پول دار شوند ... » اگر بید مجنونی را که با وجود ایفای نقش بازیگران حرفهای در آن کاملا ناموفق بود از کارنامهی مجید مجیدی کارگردان جهانی شدهمان کنار بگذاریم، آواز گنجشکها ادامهبخش تجربه موفقیتآمیز مجید مجیدی در فیلمهای "بچههای آسمان" و "به رنگ خدا" در کار با بازیگران ناشناخته است.
آواز گنجشکها، بار دیگر این شانس را برای مجیدی فراهم آورده که در اسکار شرکت داشته باشد. اما این فیلم در قیاس با بچههای آسمان فیلمی که در میان نامزدهای خارجی زبان قرار گرفت، آنچنان اثر خارقالعادهتری نیست. با این حال سرشناسی مجید مجیدی در جهان، داشتن پخش کنندهی بینالمللی برای فیلم و همچنین کسب جایزه خرس نقرهای بهترین بازیگر مرد در جشنواره برلین برای رضا ناجی امیدها را در سینمای ما زنده کرده است تا بلکه جایزهی اسکاری که جایش در ویترین افتخرات سینمای ما خالی است، توسط آواز گنجشکها کسب شود. اگرچه در آن سال هم که بچههای آسمان به میان 5 فیلم برتر راه یافت، اگر مناسبات سیاسی اسکار در میان نبود این جایزه برای مجیدی و سینمای ایران کسب میشد.
آواز گنجشکها همچون کارهای قبلی مجیدی لحظات تلخ و احساساتبرانگیز زیادی دارد. اما مجیدی که همیشه در آثارش نشان داده که از هوش و نوآوری بالایی در کارگردانی برخوردار است، با جای دادن طنزهایی زیرکانه در قصه، فیلم را از سقوط به احساساتی گرایی افراطی مصون داشته است.
هوشیاری مجیدی در فرار از کلیشه به خوبی در تمامی سکانسهای فیلم و به طور کاملا شفافی در صحنهی رویارویی آقا کریم با دخترک معصومی که در سر چهار راه اسپند دود میکند و تلاش کریم برای خرد کردن پولش نمایان است.
مجیدی سعی کرده در جذب مخاطب برای فیلم وسیع عمل کند. در فیلم تلاش شده داستان طوری جلو برود تا از داوران بین المللی گرفته تا کودکان و نوجوانان بتوانند با فیلم ارتباط موثری برقرار کنند و برداشت مخصوص به خود را از نماها و صحنهها داشته باشند.
آواز گنجشکها فیلمی است که مطمئنا مورد توجه کودکان و نوجوانان قرار خواهد گرفت. آرمانگرایی، سادهاندیشی و تقابل تضادهای اجتماعی در رفتار بازیگران نوجوان فیلم موج میزند. نوجوانان هر جامعهای یقینا خواهند توانست به راحتی با فیلم ارتباط برقرار کنند و همذاتپنداری با شخصیتهای سختی کشیده فیلم داشته باشند. به طور مثال جایی که کودکان فیلم میخواهند با پرورش ماهی قرمز و فروش آن به قول خودشان میلیونر شوند، اما به یکباره و با ریختن ظرف ماهیها بر روی زمین، تمامی آرزوهایشان بر باد میرود، تقلای کوکانهشان و اشکهای صادقانهشان بسیار تکاندهنده و تاثیرگذار بر تماشاگر عام و خاص خواهد بود.
سکانسهای شهری فیلم نوعی سردرگمی را در ذهن بیننده القا میکند. برخلاف صحنههای روستایی فیلم که به شدت آرمانگرایانه به تصویر کشیده شده است، در لحظاتی که کریم با موتورسیکلتاش در شهر به دنبال مسافر است، به شدت واقعگرایانه و گزنده از لحاظ رئالیستی بودن اثر، میشود. این عدم توازن در زندگی مردم شهر و حاشیهنشینان شهر، ضربآهنگ و شتاب قابل اعتنایی به فیلم داده است.
سکانس رقص سماعوار شترمرغ و کرنش شترمرغها در برابر آقا کریم در انتهای فیلم هم زیبا کار شده است؛ اما نه به زیبایی پایان دیگر فیلم اسکاری مجیدی یعنی بچههای آسمان! جایی که ماهیهای قرمز حوضچه بعد از تلاشی خستگیناپذیر بر پاهای خسته پسرک قهرمان فیلم بوسه میزنند.
فیمبرداری تورج منصوری یکی دیگر از نقاط تکیه فیلم است. نماهایی که از بالا فیمبرداری شده است، همچون نمای حمل درب آبی رنگ از میان مزارع سوخته، این معنی را القا میکند که مرد در برابر مشکلات تنها نیست و کسی از آن بالا مواظب این مرد است. هلیشاتهای پرخرج فیلم در میان کوهها و درهها در هنگام جستجو مشقتبار کریم برای یافتن شترمرغ در انتقال مفهوم به تماشاگر بسیار موثر و موفق است. همچنین از دید بصری و از لحاظ قاببندی و گرفتن مناظر بدیع و وجود بادهایی که در میان علفزارها و بوتهها میپیچد، تصاویر دل فریبی گرفته شده است.
حیف است که اشارهای هم به موسیقی استاد حسین علیزاده نکنیم. موسیقی عرفانیای که در پس صحنههای چشمنواز فیلم گوشنواز ظاهر میشود و بهحق شایسته دریافت سیمرغ بهترین موسیقی متن در جشنوراه بیست و ششم فجر بود.
نویسنده: علی رجبی
برگرفته از: http://alef.ir
آواز گنجشکها همچون کارهای قبلی مجیدی لحظات تلخ و احساساتبرانگیز زیادی دارد. اما مجیدی که همیشه در آثارش نشان داده که از هوش و نوآوری بالایی در کارگردانی برخوردار است، با جای دادن طنزهایی زیرکانه در قصه، فیلم را از سقوط به احساساتی گرایی افراطی مصون داشته است.
هوشیاری مجیدی در فرار از کلیشه به خوبی در تمامی سکانسهای فیلم و به طور کاملا شفافی در صحنهی رویارویی آقا کریم با دخترک معصومی که در سر چهار راه اسپند دود میکند و تلاش کریم برای خرد کردن پولش نمایان است.
مجیدی سعی کرده در جذب مخاطب برای فیلم وسیع عمل کند. در فیلم تلاش شده داستان طوری جلو برود تا از داوران بین المللی گرفته تا کودکان و نوجوانان بتوانند با فیلم ارتباط موثری برقرار کنند و برداشت مخصوص به خود را از نماها و صحنهها داشته باشند.
آواز گنجشکها فیلمی است که مطمئنا مورد توجه کودکان و نوجوانان قرار خواهد گرفت. آرمانگرایی، سادهاندیشی و تقابل تضادهای اجتماعی در رفتار بازیگران نوجوان فیلم موج میزند. نوجوانان هر جامعهای یقینا خواهند توانست به راحتی با فیلم ارتباط برقرار کنند و همذاتپنداری با شخصیتهای سختی کشیده فیلم داشته باشند. به طور مثال جایی که کودکان فیلم میخواهند با پرورش ماهی قرمز و فروش آن به قول خودشان میلیونر شوند، اما به یکباره و با ریختن ظرف ماهیها بر روی زمین، تمامی آرزوهایشان بر باد میرود، تقلای کوکانهشان و اشکهای صادقانهشان بسیار تکاندهنده و تاثیرگذار بر تماشاگر عام و خاص خواهد بود.
سکانسهای شهری فیلم نوعی سردرگمی را در ذهن بیننده القا میکند. برخلاف صحنههای روستایی فیلم که به شدت آرمانگرایانه به تصویر کشیده شده است، در لحظاتی که کریم با موتورسیکلتاش در شهر به دنبال مسافر است، به شدت واقعگرایانه و گزنده از لحاظ رئالیستی بودن اثر، میشود. این عدم توازن در زندگی مردم شهر و حاشیهنشینان شهر، ضربآهنگ و شتاب قابل اعتنایی به فیلم داده است.
سکانس رقص سماعوار شترمرغ و کرنش شترمرغها در برابر آقا کریم در انتهای فیلم هم زیبا کار شده است؛ اما نه به زیبایی پایان دیگر فیلم اسکاری مجیدی یعنی بچههای آسمان! جایی که ماهیهای قرمز حوضچه بعد از تلاشی خستگیناپذیر بر پاهای خسته پسرک قهرمان فیلم بوسه میزنند.
فیمبرداری تورج منصوری یکی دیگر از نقاط تکیه فیلم است. نماهایی که از بالا فیمبرداری شده است، همچون نمای حمل درب آبی رنگ از میان مزارع سوخته، این معنی را القا میکند که مرد در برابر مشکلات تنها نیست و کسی از آن بالا مواظب این مرد است. هلیشاتهای پرخرج فیلم در میان کوهها و درهها در هنگام جستجو مشقتبار کریم برای یافتن شترمرغ در انتقال مفهوم به تماشاگر بسیار موثر و موفق است. همچنین از دید بصری و از لحاظ قاببندی و گرفتن مناظر بدیع و وجود بادهایی که در میان علفزارها و بوتهها میپیچد، تصاویر دل فریبی گرفته شده است.
حیف است که اشارهای هم به موسیقی استاد حسین علیزاده نکنیم. موسیقی عرفانیای که در پس صحنههای چشمنواز فیلم گوشنواز ظاهر میشود و بهحق شایسته دریافت سیمرغ بهترین موسیقی متن در جشنوراه بیست و ششم فجر بود.
نویسنده: علی رجبی
برگرفته از: http://alef.ir
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر