Tehrân     Kiyef      Dâlâs     Moskow     Sufiye     Âstâne     Berlin     Došanbe     Âdelâyd     Halifaks       Tâ Nowruz

۱۳۹۰ آذر ۱۱, جمعه

دریای درون | The Sea Inside | Море внутри

دريای درون يک تراژدی پرقدرت و تاثير گذار است که حول ايده "کشتن از روی ترحم" (euthanasia) ساخته شده که به معنی مشارکت در پايان بخشيدن به زندگی کسی است که به دليل ناتوانی جسمی از ادامه زندگی خود خسته شده و خواهان از بين بردن خود است.  الخاندرو آمنابار فيلمساز جوان و خلاق اسپانيائی که سينمای او نشانه های زيادی از سنت سينمائی نيرومند اين کشور و استادان برجسته آن دارد، پس از ساختن چند تريلر روانکاوانه و پرسه زدن در دنيای ماورالطبيعه، به دنيای آدمهای واقعی و ملموس بازگشته و درام انسانی و رئاليستی زيبائی در باره زندگی واقعی "رامون سام پدرو"، ملوان اسپانيائی که در سن ۲۶ سالگی بر اثر شيرجه زدن در آب کم عمق و برخورد سرش با سطح زمين، نخاعش قطع و از گردن به پائين فلج می شود، ساخته است.  رامون بعد از گذشت ۲۹ سال از آن حادثه مرگبار، در سن ۵۵ سالگی از زندگی انگلی و يکنواخت خود به تنگ آمده و تصميم به خودکشی می گيرد.  تاکنون فيلم های زيادی در باره مضمون خودکشی ساخته شده است، از قرارداد با آدمکش آکی کوريسماکی تا سفيد کريشتف کيسلوفسکی و طعم گيلاس عباس کيارستمی. اما وجه تمايز داستان دريای درون با تمام اين فيلم ها در اين است که خودکشی رامون سام پدرو در

دريای درون، يک تصميم روشنفکرانه فلسفی و ناشی از انگيزه های نيست انگارانه يا محصول سرخوردگی از مناسبات پيچيده نظام مدرن صنعتی و ماشينی نيست بلکه نتيجه معلوليت جسمی و ناتوانی فيزيکی و شرايط رقت بار زندگی اوست. 

رامون که صد درصد فلج است و قادر به هيچ حرکتی نيست (او حتی از کشتن خود نيز عاجز است) ازمراجع قضائی و مذهبی اسپانيا می خواهد خواست و اراده او را در مورد حذف فيزيکی اش به رسميت بشناسند. خواستی که ۲۹ سال از سوی جامعه به ظاهر مدرن و در باطن عميقا سنتی و مذهبی اين کشور ناديده گرفته شده است. 

پرسش اصلی فيلم که به دنبال خود پرسش های ديگری را نيز پيش می کشد، اين است که آيا يک انسان حق دارد زمانی که دريافت هيچ شکوه و عزتی در زندگی او نيست و احساس کرد که بودنش بار گرانی بر دوش ديگران است، به زندگی خود خاتمه دهد و آيا جامعه و نهادهای مدنی و شرعی اين حق را دارند که در برابر اين در خواست انسانی او بايستند.  زيبائی دريای درون در اين است که سازنده آن از ارائه پاسخ های سطحی و ساده انگارانه به اين پرسش ها خودداری می کند و به جای آن با طرح ديدگاههای گوناگون و متضاد از سوی شخصيت های مختلف حقيقی و حقوقی، بيننده را در موقعيتی قرار می دهد که خود در باره درستی و يا نادرستی اين ديدگاهها قضاوت کند و بينديشد.  اگر چه فيلمساز با ايجاد همذات پنداری با شخصيت رامون، عملا در موضع او می ايستد و از تصميم شجاعانه او تلويحا حمايت می کند.  آمنابار سوژه ای را دستمايه فيلم خود ساخته که به راحتی می توانست در دستهای يک فيلمساز متوسط هاليوودی به يک فيلم رقيق و آبکی تبديل شود اما وی با رويکرد هوشمندانه و کنترل شده خود، آگاهانه از غلتيدن در دام احساسات گرائی سبک و سانتی مانتاليسم می پرهيزد، هرچند فيلم از نظر عاطفی و احساسی کم نمی آورد و آنقدر قدرت دارد که حتی می تواند در بسياری از لحظه ها اشک تماشاگر را درآورد.  آمنابار ساختار دراماتيک فيلم خود را بر اساس رابطه عاشقانه و عاطفی رامون با دو زن با دو پايگاه اجتماعی و گرايش فکری متفاوت بنا می کند. يکی از اين زن ها خوليا است (با بازی درخشان بلن روئدا)، زنی زيبا که وکالت او را در دادگاه به عهده می گيرد و به خاطر اينکه خود نيز معلول است، همدردی اش با رامون صادقانه تر و بی رياتر از ديگران است.

او با اينکه عاشق رامون است و تحت تاثير شخصيت محکم و تودار او قرار گرفته، اما از تصميم او به خودکشی دفاع می کند چرا که به اندازه رامون سرشار از حس تلخی و نوميدی است.  رزا، زن ديگری است که به زندگی رامون بسته شده است. او کارگر کارخانه و دی جی (DJ) يک راديوی محلی است، زنی تنها و شوربخت که بعد از ديدن مصاحبه تلويزيونی رامون به سراغ او می رود تا او را به ماندن و ادامه زندگی تشويق کند.  او با شخصيت ساده دلانه و خلوص روستائی و عشق اش به زندگی، نقطه مقابل شخصيت روشنفکر و نوميد خولياست. او می خواهد با نزديک شدن به رامون خلا عاطفی زندگی اش را پر کند اما رامون او را از خود می راند چرا که فکر می کند رزا او را تنها برای خود می خواهد.  از ديد رامون، عاشق واقعی او کسی است که کمکش کند تا خود را بکشد نه اينکه او را به ادامه زندگی ترغيب کند. هرچند در نهايت اين رزا است که در پايان فيلم با فراهم کردن شرايط خودکشی برای رامون عشق عميق خود را به او ثابت می کند.

آمنا بار با استفاده از حس طنز غريبی که در لحن و بيان رامون وجود دارد و بازی گيرا و تاثير گذار خاوير باردم آن را برجسته تر ساخته است، سعی کرده تا حدی از تلخی و سنگينی فضای تراژيک فيلم بکاهد.  اين کوشش او خصوصا در سکانس هجوآميز ملاقات رامون با کشيش معلولی که با صندلی چرخدار برای موعظه اخلاقی به ديدار او می آيد به چشم می خورد. صندلی چرخدار کشيش از راهروی باريک خانه رامون رد نمی شود و او ناچار می شود در همان طبقه پائين بماند و کشيش جوان ديگری را به عنوان واسطه و مامور رد و بدل کردن پيام های آن دو مرتب از پله ها بالا بفرستد.  کشيش سعی دارد با استدلال های مذهبی خود رامون را از تصميم خود به خودکشی منصرف سازد. او بحث جبر و آزادی انسان را پيش می کشد و مرگ و زندگی را در حيطه اختيار خداوند می داند. اما نگاه رامون به زندگی و فلسفه حيات، نگاهی غير مذهبی است. او در پاسخ کشيش می گويد که آزادی که زندگی را بگيرد آزادی نيست و زندگی که آزادی را بگيرد زندگی نيست.


پرداخت تصويری فيلم ساده اما شاعرانه است. فلاش بک مربوط به حادثه شيرجه زدن رامون در دريا با اينکه چند بار تکرار می شود اما هر بار از زاويه جديدی به نمايش در می آيد. همينطور صحنه تخيلی- ذهنی زيبای خروج رامون از پنجره و پرواز او در آسمان که نشانگر دلبستگی آمنابار به خلق فضاهای سوررئاليستی و شاعرانه است.  با اينکه زندگی راکد و يکنواخت رامون می توانست باعث کند شدن ريتم فيلم شود اما فيلمساز با دکوپاژ هوشمندانه، تنوع زوايا و دوربين پر تحرک، توانسته ريتم يکدست و موزون فيلم را تا آخر حفظ کند، بدون اينکه تماشاگر اندکی احساس کسالت و خستگی کند.  خاوير باردم در نقش رامون بازی شگفت انگيزی ارائه می کند. او شخصيت درونگرا، حساس، زودرنج و آسيب پذير رامون را با قدرت می آفريند.  در صحنه ای از فيلم او را می بينيم که به پهلو خوابيده و با خوليا حرف می زند. ناگهان صدای افتادن خوليا را در پشت سرش می شنود. در اينجا باردم عجز و درماندگی رامون را به شکل خيره کننده ای به نمايش می گذارد. او حتی توان اين را هم ندارد که رويش را به طرف خوليا برگرداند.  حس و حالت او در اين صحنه همانند کسی است که در خواب دچار کابوس و بختک شده و قادر به انجام هيچ کاری نيست. با اينکه عدم تحرک نقش، دست باردم را تقريبا بسته است و او نمی تواند از تمام قابليت های فيزيکی خود به عنوان يک بازيگر استفاده کند اما موفق می شود قدرت بازيگری اش را تنها با صدا، نگاه و حرکات صورت اش به نمايش بگذارد و به اين ترتيب يکی از شخصيت های پرقدرت و ماندگار سينما را خلق کند. 
پرويز جاهد منتقد فيلم
برگرفته از: www.bbcpersian.com

هیچ نظری موجود نیست:

پر بیننده‌ترین جستار‌ها|Most popular|Самые популярные

دیدگاه‌های شما|Your comments|Ваши комментарии

کلید واژه‌ها | Key words | Ключевые слова

باشگاه BÂDPÂ БАДПА Клуб بادپا Club Персидский язык Darshâye zabâne pârsi Уроки персидского языка درس‌های زبان پارسی‌ Mollâ Nasreddin Мулла Насреддин ملا نصرالدین Persian language lessons Ebi ابی Dariush Dariush Eghbali Dâryuš Dâryuš Eqbâli Googoosh Gougoush Gugush Guguš Гугуш Дарьюш Дарьюш Эгбали Клуб любителей персидского языка Эби باشگاه دوستداران زبان پارسی‌ داریوش داریوش اقبالی فائقه آتشین گردشگری گوگوش Bozorgâne Irân zamin Omar Xayyâm Tourism Омар Хайям Туризм آموزش زبان پارسی‌ آیا می دانستید بزرگان ایران‌زمین عمر خیّام Persia Sattar Shahram Nazeri Šahrâm Nâzari Изучение персидского языка Шахрам Назери بزرگان ایران دیدنی ها دیدنی‌های ایران شاعران شهرام ناظری فردوسی نوروز هایده هنرمندان Artists Hayede Kourosh Yaghmaei Nowruz Nowruz stamps Persepolis Sadegh Nojouki Tambrhâye Nowruzi Артисты Курош Ягмаи Марки о Ноурузе Персеполис Садэг Новджуки Саттар Хаедэ ایرانیان تخت جمشید تمبرهای نوروزی جشن‌های ایرانی‌ خط پارسی دکتر مصدق ریشه یابی ستار صادق نوجوکی محمد رضا پهلوی محمد مصدق مشکلات فرهنگی ملکه ثریا ورزش بانوان کوروش یغمایی America so beautiful Atusa BBC Bahram Radan BÂSTÂN Bâšgâh Bâšgâhe dustdârâne farhange Irân zamin Ebrahim Hamedi Ehsan Khajeh Amiri Ehsân Xhâje Amiri English subtitles Ferdowsi Golshifte Farahani Hasan Shamaizadeh Iman Maleki Imân Maleki Iraj Jannati Ataei Jamshid Kuroš Mansour Tehrani Mansur Marjane Satrapi Marjân Sâtrâpi Mohammad Reza Pahlavi Mohsen Makhmalbaf Mortezâ Naser Cheshm Azar Omid Omid Soltâni Parandegâni ke dar xâb dideam Persian Songs Sa'di Sex and Philosophy Shadmehr Aghili Shah of Persia Shahram Shabpare Siavash Ghomayshi Sina Hejazi Sinâ Hejâzi Soraya Taxte Jamšid Whirlpool Women's sport Zartošt Âmrikâye zibâ Âpârât Šahrâm Šabpare Америка так красиво Ахурамазда Джамшид Женщины в спорте Иман Малеки Ирадж Джаннати Атаи Любовь Манес Мани Манихейство Мансур Маржан Сатрапи Мортеза Мохсен Махмальбаф Омид Омид Солтани Онлайн изучение персидского языка Персидские песни Персидский марш Саади Секс и философия Сина Хэджази Сияваш Гомейши Сорая Философия Ирана Философия в Иране Философия в Персии Хасан Шамаизадэ Шадмэхр Агили Шахрам Шабпарэ Эхсан Хаджэ Амири курсы персидского языка آتوسا آخرالزمان آرش کمانگیر آمریکای زیبا آپارات ابراهیم حامدی ابوالقاسم فردوسی اتحادیه احسان خواجه امیری احمد شاملو اختلافات ارضی اسطوره‌های ایران زمین امید امید سلطانی اندیشه اهورا مزدا ايرج جنتی عطایی ایران از نگاه آلمانی‌ها ایران و عرب‌ها ایرانرود ایمان ملکی باستان باشگاه دوستداران فرهنگ ایران زمین بهار بهرام رادان بی بی سی تاجیکان تاریخچه ی پیدایش تعزیه تحصیل تحصیل در خارج تحصیل در روسیه ترانه‌های پارسی‌ تعزیه تعزیه و موسیقی توسعه به سبک ایرانی ثریا ثریا اسفنداری جشن تیرگان جمشید جنسیت و فلسفه حسن شماعی زاده حسن هدایت حقوق بشر خليج پارس داریوش مهرجویی دکتر محمد مصدق زبان زبان شناسی‌ زبان مادری زبان پارسی زرتشت سعد ی سپندارمذگان سکس و فلسفه سیاوش قمیشی سینا حجازی شادمهر عقیلی شاه ایران شاهنامه شاهنامه ی فردوسی شبیه خوانی شهاب حسینی شهرام شب پره صادق هدایت طنز و لطیفه عزاداری غذا فرهنگ فلات ایران فیلم سینمایی فیلم پرسپولیس قاره ی کهن لابی ماه محرم محسن مخملباف مرتضی مرجان ساتراپی مشکلات تحصیل منشور کوروش منصور منصور تهرانی موسیقی ناصر چشم آذر نقاشان هخامنشیان پارسی‌ زبانان پرسپولیس پرندگانی که در خواب دیده ام پژوهش چلوکباب کودتا کودتای ۲۸ امرداد کوروش کوروش بزرگ کوروش کبیر گرداب گستره ی زبان پارسی‌ گلشیفته فراهانی یوتا هیمل‌رایش یکپارچگی ملی