مالنا (به ایتالیایی: Malèna) فیلمی ساختهٔ جوزپه تورناتوره کارگردان ایتالیا، با بازی مونیکا بلوچی در نقش اول، محصول سال ۲۰۰۰ و با فیلمبرداری در جزیره سیسیل بر اساس داستانی از لوچانو وینچنزونی است. داستان فیلم از سال ۱۹۴۰ و شرکت ایتالیا در جنگ جهانی دوم آغاز میشود؛ همسر مالنا، نینو اسکوردیو به جنگ میرود و مالنا در شهر کوچکی در جزیره سیسیل همراه با امید به پایان جنگ و بازگشت شوهرش تنها میماند. فیلم در ادامه به زندگی فلاکتبار مالنای تنها و زیبا و همچنین ماجرای عشق شیفتهوار پسری تازه بالغ به او میپردازد. مالنای زیبا به زودی برخوردهای جدیدی از اهالی روستا دریافت میکند. او هر گاه از پیاتزا میگذرد، با نگاههای شهوانی و صدای سوت مردان و نگاه سنگین و پچ پچهای زنان رو به رو میشود. سپس خبر کشته شدن همسرش به او میرسد و پدرش نیز در بمباران سیسیل به وسیله متفقین کشته میشود. او «دیگر تکیه گاهی ندارد و دیگر هیچ کس نیست که از ارزشهای اخلاقی او دفاع کند و هدف شکار جنسی است. پس از هتک حرمتی که دندانپزشک شکست خورده از او میکند، باید در دادگاه از اتهام "رفتار نانجیبانه" که او را به آن متهم کردهاند، دفاع کند و یا به مدت دو سال به زندان برود.» وضع زندگی مالنا روز به روز بدتر میشود و تاجری محلی شکر و قهوه و مایحتاج او را به ازای رابطه جنسی به او میدهد. مالنا تسلیم شده و روسپی مردان محلی و سپس افسران آلمانی میشود.
میتوان گفت بدن و داستان مالنا به صورت اجزای سمبلیک ملی در آمدهاست: بدنهای ملنا و رناتو بدنهایی ملی میشوند و به داستانی ملی در نوستالژی موهوم برای ایتالیای آرمانی پیش از موسولینی در زمانی پس از آشویتس تبدیل میشود. هنگامی که مالنا در برابر فشار فقر و تقاضاهای جنسی به روسپیگری رو میآورد و قربانی تاجر محلی و افسران ارتش آلمان که خاک آنها را تسخیر کردهاند میشود، به موسولینی میماند که خود را به آلمان هیتلری فروختهاست.
پس از جنگ، ملت باید خود را بازسازی کند و خاطرات جنگ را از خود بزداید. در روستا این کار با طرد کردن بدن فروخته شدهٔ مالنا و وضع زندگی اش در طول جنگ انجام میشود؛ مردم روستا تلاش میکنند تاریخ و نقش خود را در آن پاک کرده و از نو بنویسند. هنگامی که موسولینی از قدرت برکنار میشود و ارتش آمریکا سیسیل را آزاد میکند، در صحنه تلخی، زنان روستا ملنا را به پیاتزا میبرند، کتکش میزنند، موهایش را میتراشند و تبعیدش میکنند. همان تاجر محلی درباره جایگاه مالنا حرف میزند و زمزمه میکند که شاید ملنا کمونیستی است که به شوروی رفتهاست. او به راحتی عضویت سابق خود در حزبی فاشیست را نفی میکند و مالنا را کمونیست میخواند، گویی کمونیسم دشمن جدیدی است که افکار عمومی روی آن متمرکز میشود تا فاشیسم خود را فراموش کند. با وجود تلاش همه برای طرد و فراموش کردن مالنا، و نقش خود در زمان جنگ، سرانجام مالنا به کاستل کوتو برمی گردد و وجود او یادآور همیشگی گذشته میشود، معصومیت از دست رفتهٔ دوران جنگ. مالنا به وجدانی تاریخی تبدیل میشود.
صحنههای جنسی
بخشهای مهمی از فیلم به نمایش روابط جنسی مالنا میگذرد. حدود ۱۷ دقیقهِ نسخهای از فیلم که در ایالات متحده به نمایش درآمده، سانسور شدهاست که بیشتر آن تخیلات رناتو پسر سیزده سالهاست که در ذهن خود آمیزش با مالنا را تصویرسازی میکند. یکی از این بخشها صحنهای است که رناتو به یک روسپیخانه رفته و با یک روسپی که او را در تخیل خود مالنا فرض میکند، به بستر میرود.
نقد فیلم
از نقدهای وارد بر فیلم این است که «دادگاه مالنا گزارش ناقصی از جایگاه زنان در اجتماع کاتولیک سیسیلی که به طور کلی زنان را به دو دسته عمده باکره و یا فاسد تقسیم میکنند، ارائه دادهاست. ضعف دوم فیلم، هنگامی است که سرانجام پس از این که جنگ تمام میشود و رناتو به بلوغ و درک میرسد بدون آن که به ملنا یی دست پیدا کند که تا آن زمان بارها مورد سوءاستفاده و بهره برداری قرار گرفتهاست، مثل همیشه رنجهای دنیا به مفهوم واقعی از کانال زنان شناخته شدهاند.»
بر گرفته از: www.fa.wikipedia.org
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر