زبان فارسی در گذر زمان و بهرغم ورود معربات و الفاظ بیگانه همچنان اصالت خود را حفظ كرده و همچنان به عنوان مهمترين عنصر همپيوندي مردم فارسيگو از جمله ايران، تاجيكستان و افغانستان مطرح است. در همين راستا، مقامات كشورمان چندي است كه بر توسعة اين زبان در ابعاد مختلف منطقهاي و حتي بينالمللي تأكيد كرده و بهويژه بر تقويت روابط بين اين سه كشور بر مبناي زبان فارسي تأكيد كردهاند. در همين زمينه اقدامات مختلفي نيز صورت پذيرفته كه از آن جمله ميتوان به نشستهاي مقامات و از جمله سران كشورهاي فارسيزبان اشاره كرد. راهاندازي يك شبكة تلویزیوني مشترك فارسيزبان ميان ایران و تاجیکستان و افغانستان نيز از جمله ساير برنامههايي است كه مقامات اين سه كشور براي توسعه و تقويت روابط فرهنگي و خصوصاً زبان فارسي بر آن تأكيد دارند. در اين ميان، به تأكيد كارشناسان فقدان يك چهارچوبة دستوري و گويشي زبان فارسيِ توافق شده ميان سه كشور از جمله مهمترين موانع عدم گسترش بايستة اين زبان است كه رفع آن عنايت بيشتر مسئولين مربوطه به ويژه ايران را ميطلبد.
تاکید مقامات ایرانی بر پاسداشت و جایگاه شایسته و بایسته زبان فارسی در عرصه بینالمللی از جمله در سازمان علمی آموزشی ملل متحد- یونسکو در شرایط حاضر ضرورت مهم و با ارزش تلقی میشود. این پیشنهاد که چندی پیش از سوی آقاي اسفندیار رحیم مشایی، رئیس دفتر رئيسجمهور ایران و مسؤل کمیسیون فرهنگی دولت ایران در هفتمین مجمع بینالمللی استادان زبان و ادب فارسی در تهران مطرح شد، در حال حاضر که جهان درگیر بحرانهای شدید مالی و معنوی شده به یک ضرورت اجتناب ناپذیر تبدیل گردیده است. زبان فارسی که تقریبا بهترین و بیشترین آثار منظوم و منثور جهانی به باور اکثر پژوهشگران سرشناس داخلی و خارجی با این زبان تالیف شده و دارای جاذبههای فراوان و منحصر به فرد میباشد که این نقش زبان فارسی در امر پویای و بالندگی تمدن بشری از نظر هیچ کس پوشیده نیست و بدون وجود و حضور آن میراث جهانی ناقص و شکسته بال است. زبان فارسی که به اعتراف اغلب محققین شیرینترین زبان محسوب میگردد و گاه به اغراق آن را زبان اهل بهشت خواندهاند ("برهان قاطع") و ابوالقاسم عنصری بلخی در وصف آن میگوید:
تاکید مقامات ایرانی بر پاسداشت و جایگاه شایسته و بایسته زبان فارسی در عرصه بینالمللی از جمله در سازمان علمی آموزشی ملل متحد- یونسکو در شرایط حاضر ضرورت مهم و با ارزش تلقی میشود. این پیشنهاد که چندی پیش از سوی آقاي اسفندیار رحیم مشایی، رئیس دفتر رئيسجمهور ایران و مسؤل کمیسیون فرهنگی دولت ایران در هفتمین مجمع بینالمللی استادان زبان و ادب فارسی در تهران مطرح شد، در حال حاضر که جهان درگیر بحرانهای شدید مالی و معنوی شده به یک ضرورت اجتناب ناپذیر تبدیل گردیده است. زبان فارسی که تقریبا بهترین و بیشترین آثار منظوم و منثور جهانی به باور اکثر پژوهشگران سرشناس داخلی و خارجی با این زبان تالیف شده و دارای جاذبههای فراوان و منحصر به فرد میباشد که این نقش زبان فارسی در امر پویای و بالندگی تمدن بشری از نظر هیچ کس پوشیده نیست و بدون وجود و حضور آن میراث جهانی ناقص و شکسته بال است. زبان فارسی که به اعتراف اغلب محققین شیرینترین زبان محسوب میگردد و گاه به اغراق آن را زبان اهل بهشت خواندهاند ("برهان قاطع") و ابوالقاسم عنصری بلخی در وصف آن میگوید:
چو با آدمی جفت گردد پری نگوید پری جز به لفظ دری
و علامه و اقبال لاهوری که بیشتر اشعار خودرا با فارسی خلق کرده در مصاحبهای گفته است:" این اشعار با فارسی بر من الهام میشود" و نیز گفت:
پارسی از رفعت اندیشه ام
درخورد با فطرت اندیشه ام
گرچه هندی در عزوبت شکّر است
طرز گفتار دری شیرین تر است.
و نیز ابن بطوطه، جهانگرد مغربی (۷۰۳-۷۷۹ ق) میگوید هنگامیکه در دربار پکن به سر میبرد، در مجلس فرزند امپراتور غزلی از سعدی میخواندند و در شمال سوماترا بر سنگ گوری پارهای از یک غزل سعدی کندهاند که در آن از ناپایداری جهان سخن رفته است. روزگاری در سریلانکا شعر فارسی میگفتند و پادشاه این جزیره به فارسی سخن میگفت. در کریمه غازی گران خان دوم، پادشاه این سرزمین که از نوادگان جوچی، نبیره چنگیز خان بود به فارسی شعر میگفت و یک مثنوی به نام «گل و بلبل» دارد. حاکمان عثمانی شعر فارسی میگفتند و ممدوح شاعران فارسی گوی قلمرو امپراتوری خود بودند. سلطان سلیم یکم عثمانی (۹۱۸-۱۰۱۶ق) با تخلّص سلیم و سلیمیشعر میگفت و دیوانی از او باقی مانده.
خوزی موستاری (۱۱۶۰ ق) از مردم موستار در بوسنی کتابی به نام «بلبلستان» به تقلید از گلستان سعدی نوشته و شیخ عبدالسلام مجرم از مردم تیرانا در آلبانی مجموعهای از قصاید فارسی در مدح سلیم سوم عثمانی(۱۲۰۳- ۱۲۲۲ق) دارد. در بارکند و کاشغر چین شعر فارسی رواج و رونق فراوان داشت و رعدی و امیری(۱۰۱۳ق)،شعرای فارسی سرا امیران این منطقه را به قصاید فارسی می ستودند. (به نقل از «دانشنامه ادب فارسی»، جلد اول، ویراست دوم، تهران، ۱۳۸۰، ص ۱۱). بگذریم، امروز این زبان از چه ظرفیت و توانمندیها و زمینهها برخوردار است و چرا به عنوان زبان رسمی سازمان ملل برگزیده نمیشود و در امر بالندگی و گسترش آن باید چه اقدام هایی صورت بگیرد؟ به گفته کارشناسان امروز در سراسر جهان بیش از ۱۱۰ میلیون نفر بار این زبان گفتگو میکنند که بیشتر آنها در کشورهای ایران، افغانستان و تاجیکستان و نیز در ازبکستان و قرقیزستان و قزاقستان و هند و پاکستان و چین به سر می برند. همچنین، هشتاد درصد واژگان زبان اردو را واژگان فارسی تشکیل میدهند و ۹۰۰ میليون نفر در پاکستان و نیمی از جمعیت بنگلادش با این زبان تکلم میکنند.
در هند نیز که زبان فارسی نزدیک به ۵۰۰ سال زبان رسمی بود، فارسی جایگاه دارد. به نظر میرسد علت اصلی عدم گسترش این زبان در محافل سیاسی و اجتماعی و فرهنگی جهان عدم وحدت گفتاری و نوشتاری در میان فارسی گویان است که بر اثر سیاستهای استکباری ابرقدرتها در منطقه سر زده است. مرزبندیهای مصنوعی، حکومتهای سلطهجو و ظالم، تغییر الفبا و جدا کردن آنان از ریشهها و میراث نیاکان نتیجه نامطلوب این سیاستها بوده است که اثرات منفی آن تا کنون به چشم میرسد. این سیاست شوم، بویژه در آسیای مرکزی که تا تقریباً ۲۰ سالی قبل تحت سلطه کرملین قرار داشت و طی حکومت ۷۳ ساله اتحاد شوروی ملل این کشور با سیاست قهار هویتزدائی و مذهبزدائی مواجه بودند و تنها تاجیکان در این مدت ۲ بار با تغیر الفبای لاتین و بار دوم با الفبای روسی سرلیک روبرو بودند احساس میشود و طبیعی است خط مهم ترین عنصر و عامل اصلی حفظ زبان هر قوم تلقی میگردد و در کاهش نفوذ زبان مادری آنان تاثیرگزار بوده است.
سیاست فرهنگزدائی استالین (۱۹۲۴-۱۹۵۳) که بیشترین لطمات محض در این دوره بر اقوام و ملتهای منطقه وارد شده موجب گردید تا در مدارس دینی بسته و عالم و با سواد و صاحبان خط و سواد به تبعید به سبری و یا زندانهای بی شمارشوروی محکوم و کتابهای دینی و اخلاقی – بویژه قرآن مجید، گلستان و بوستان و مثنوی و چهار کتاب و کلیات بیدل و دیوان حافظ... که از مهم ترین کتب درسی این سرزمین محسوب میشدند، طعمه آتش گردیدند. گویند که تنها در شهر استروشن(در شمال تاجیکستان) شش روز کارخانه آجرپزی این شهر با کتابهای فارسی و عربی فعال بود و هر روز از ۹۰ تا ۱۶۰ هزار کتاب جهت آجر پزی به کام آتش میرفت. این یک نمونهاندک از روزگار سخت و رقت بار آن ایام است که تفصیل آن در رسالههای دیگر خواهد آمد. و مصیبت چه بالاتر و وخیم تر از اینکه دیگر صاحبان این زبان که زمانی حرف اول را در جهان علم و هنر و فلسفه و شعر و حکمت و پزشکی... میزدند دیگر قادر نبودند نوشته نیای خود را که از دستبرد حوادث زمان در صندوق و مخازن جان به سلامت برده بودند، بخوانند و دیگر دیدههای بصیر در سبری و زندانهای مخوف استالین خفته بودند.
تغییر الفبا برای هر ملتی شدیدترین ضربه و لطمهای محسوب میشود که با هیچ تلاش نمیتوان پیامدهای منحوس آن را جبران نمود و هدف دستاندرکاران کرملین هم رسیدن بر این امر بود: جدا نمودن مردم از ریشهها و چشمههای فیاض و جاری و ساری نیاکان. نتیجه این شد که نسلهای بعدی دیگر از صرف و نحو روسی که بر آنها تحمیل شده بود کار گیرند و زبان فارسی آن شیوائی و شیرینی خود را در این منطقه از دست داد و زبانی کوچه بازاری و عامیانه جای آن را گرفت. علت اینکه در این منطقه مردم حتی روشنفکران و تحصیل کردهها نمی توانند با زبان ناب فارسی و بدون مشکل و با روانی صحبت کنند و ابراز نظر نمایند از همین جا منشا میگیرد. اما وضعیت در ایران و افغانستان به گونه دیگر است و آنها از تبدیل خط ایمن ماندند و زبان فارسی با همان جذابیت و نجابت باقی ماند و صیقل خورد و رشد نمود. هر چند معربات و الفاظ بیگانه نیز بر آن نفوذ کردند که یک امری طبیعی است ولی اصالت زبان حفظ شد.
علت دیگر کاهش جایگاه زبان فارسی همانا نرسیدن به یک زبان واحد، یکشكل و قابل قبول در این کشورها بوده است که به نظر کارشناسان در این امر هیچ تلاش موثر جهت یکسان سازی واژگان و تعابیر صورت نگرفته است. هنوز هم یک تلویزیون یا نشریه مشترک که نمایندگان هر سه کشور ایران و تاجیکستان و افغانستان که به طور یکسان و مساوی گویند و نویسند وجود ندارد و هر کدام با ساز خود میزنند. حتی تاکنون یک فرهنگ مشترک فارسی- دری- تاجیکی که مهمترین امر در این زمینه محسوب میگردد تالیف و تدوین و تهیه نشده است تا با کارگیری واژگان هر سه گویش (چون در اصل اینها یک زبان واحد محسوب میشوند و آنهائی که ادعای جدا بودن این سه گویش را تاکید میکنند در اصل دشمنان این زبان و فرهنگ هستند و بر آسیاب دشمنان آب میریزند) و همان مولوی و سعدی و رودکی و نظامیگنجهای ... با زبانی آثار خود را آفریدهاند که دیروز و امروز برای فارسی گویان در کلیه نقاط جهان قابل فهم است.
لذا به نظر میرسد فرهنگیان سه کشور اصلیِ خواستگاه زبان فارسی، ایران و تاجیکستان و افغانستان که بر این زبان حق برابر دارند و در پویائی و بالندگی و شگوفایی آن خدمات همسان انجام دادهاند کار مهمی در پیشرو دارند و این مهم با فعالیتهای چشمگیر و عملی- برگزاری همایشهای علمی با شرکت دانشمندان و فرهیختگان، تاسیس شبکههای تلویزیونی مشترک، نشریه ها، مراکز آموزش زبان و خط فارسی، چاپ فرهنگ و دستورات لازم آموزشی... از جمله روشهای موثر در این امر محسوب میگردد. آن وقت رویش و خیزش دوباره زبان فارسی در گستره ایران فرهنگی به وقوع خواهد پیوست و آن توانمندی و ظرفیتهای بالقوه آن در چشم جهانیان دوباره نمایان خواهد شد و آنان را بر احترام و حرمت این زبان در عرصه بینالمللی وادار خواهد نمود.
یعنی وقتی خود صاحبان زبان بر آن احترام و اجر قایل شوند و ثایت کنند که وارث آن تمدن و فرهنگ بینظیر گذشتگان هستند و نشان دهند که این زبان توان بیان اندیشههای ناب و بلند را داشته و دارد، آن وقت دیگران را بر اجر گذاشتن بر این زبان می توانیم فرا بخوانیم. زبانی که دومین زبان جهان اسلام محسوب میگردد و بیشترین آثار اسلامی پس از زبان عربی با آن تالیف شده و با شیوائی و شیرینی خود توانست ترک و عرب... را از چنگیز تا سلالههای غزنویان و شیبانیان و اشترخانیان و منغیتیان... را مجذوب و مفتون نمود تا با آن تکلم کنند و زبان رسمیدربار آنها باشد، نباید برون در بماند ( واژه "دری" که بر این زبان اطلاق میشود معنی دربار و پایتخت را دارد) بلکه بایستی جایگاه شایسته و بایسته خویش را دوباره کسب کند و دولت مردان و فرهیختگان و شاعران و نویسندگان را ضرور و لازم است در این امر خیر سهیم و اهتمام بورزند.
کارشناسان عرصه فرهنگ و ادب معتقدند زبان فارسی زمینه لازم و مساعد برای قرار گرفتن در شمول زبانهای رسمی سازمان ملل و ساير سازمانهای بینالمللی را دارد و تنها رایزنی و پیگیری مقامات و نهادهای مربوط را می طلبد که در این امر با تلاشهای بیوقفه خویش نهایت عمل و سعی را به خرج دهند. تحلیل و بررسیها نشان میدهد که در حال حاضر در اکثر دانشگاهها و مراکز علمی و پژوهشی و فرهنگی جهان کرسیهای آموزش زبان فارسی وجود دارد و این روند با سرعت بلند در حال افزایش است و مردم زیادی در سراسر جهان میخواهند آثار بزرگان فارسیگوی را در زبان اصلی بخوانند و فراگیرند و ماراست که دست بر دست هم بدهیم و این تشنگان کلام ناب را که در اندرون دریای آن قند هست و پند هست و هر چه میخواهند خواهند یافت، سیراب نماییم.
نويسنده: شاه منصور شاه میرزا، ادبپژوه تاجیک
بر گرفته از (با اندکی تغییر): www.iraneurasia.ir
خوزی موستاری (۱۱۶۰ ق) از مردم موستار در بوسنی کتابی به نام «بلبلستان» به تقلید از گلستان سعدی نوشته و شیخ عبدالسلام مجرم از مردم تیرانا در آلبانی مجموعهای از قصاید فارسی در مدح سلیم سوم عثمانی(۱۲۰۳- ۱۲۲۲ق) دارد. در بارکند و کاشغر چین شعر فارسی رواج و رونق فراوان داشت و رعدی و امیری(۱۰۱۳ق)،شعرای فارسی سرا امیران این منطقه را به قصاید فارسی می ستودند. (به نقل از «دانشنامه ادب فارسی»، جلد اول، ویراست دوم، تهران، ۱۳۸۰، ص ۱۱). بگذریم، امروز این زبان از چه ظرفیت و توانمندیها و زمینهها برخوردار است و چرا به عنوان زبان رسمی سازمان ملل برگزیده نمیشود و در امر بالندگی و گسترش آن باید چه اقدام هایی صورت بگیرد؟ به گفته کارشناسان امروز در سراسر جهان بیش از ۱۱۰ میلیون نفر بار این زبان گفتگو میکنند که بیشتر آنها در کشورهای ایران، افغانستان و تاجیکستان و نیز در ازبکستان و قرقیزستان و قزاقستان و هند و پاکستان و چین به سر می برند. همچنین، هشتاد درصد واژگان زبان اردو را واژگان فارسی تشکیل میدهند و ۹۰۰ میليون نفر در پاکستان و نیمی از جمعیت بنگلادش با این زبان تکلم میکنند.
در هند نیز که زبان فارسی نزدیک به ۵۰۰ سال زبان رسمی بود، فارسی جایگاه دارد. به نظر میرسد علت اصلی عدم گسترش این زبان در محافل سیاسی و اجتماعی و فرهنگی جهان عدم وحدت گفتاری و نوشتاری در میان فارسی گویان است که بر اثر سیاستهای استکباری ابرقدرتها در منطقه سر زده است. مرزبندیهای مصنوعی، حکومتهای سلطهجو و ظالم، تغییر الفبا و جدا کردن آنان از ریشهها و میراث نیاکان نتیجه نامطلوب این سیاستها بوده است که اثرات منفی آن تا کنون به چشم میرسد. این سیاست شوم، بویژه در آسیای مرکزی که تا تقریباً ۲۰ سالی قبل تحت سلطه کرملین قرار داشت و طی حکومت ۷۳ ساله اتحاد شوروی ملل این کشور با سیاست قهار هویتزدائی و مذهبزدائی مواجه بودند و تنها تاجیکان در این مدت ۲ بار با تغیر الفبای لاتین و بار دوم با الفبای روسی سرلیک روبرو بودند احساس میشود و طبیعی است خط مهم ترین عنصر و عامل اصلی حفظ زبان هر قوم تلقی میگردد و در کاهش نفوذ زبان مادری آنان تاثیرگزار بوده است.
سیاست فرهنگزدائی استالین (۱۹۲۴-۱۹۵۳) که بیشترین لطمات محض در این دوره بر اقوام و ملتهای منطقه وارد شده موجب گردید تا در مدارس دینی بسته و عالم و با سواد و صاحبان خط و سواد به تبعید به سبری و یا زندانهای بی شمارشوروی محکوم و کتابهای دینی و اخلاقی – بویژه قرآن مجید، گلستان و بوستان و مثنوی و چهار کتاب و کلیات بیدل و دیوان حافظ... که از مهم ترین کتب درسی این سرزمین محسوب میشدند، طعمه آتش گردیدند. گویند که تنها در شهر استروشن(در شمال تاجیکستان) شش روز کارخانه آجرپزی این شهر با کتابهای فارسی و عربی فعال بود و هر روز از ۹۰ تا ۱۶۰ هزار کتاب جهت آجر پزی به کام آتش میرفت. این یک نمونهاندک از روزگار سخت و رقت بار آن ایام است که تفصیل آن در رسالههای دیگر خواهد آمد. و مصیبت چه بالاتر و وخیم تر از اینکه دیگر صاحبان این زبان که زمانی حرف اول را در جهان علم و هنر و فلسفه و شعر و حکمت و پزشکی... میزدند دیگر قادر نبودند نوشته نیای خود را که از دستبرد حوادث زمان در صندوق و مخازن جان به سلامت برده بودند، بخوانند و دیگر دیدههای بصیر در سبری و زندانهای مخوف استالین خفته بودند.
تغییر الفبا برای هر ملتی شدیدترین ضربه و لطمهای محسوب میشود که با هیچ تلاش نمیتوان پیامدهای منحوس آن را جبران نمود و هدف دستاندرکاران کرملین هم رسیدن بر این امر بود: جدا نمودن مردم از ریشهها و چشمههای فیاض و جاری و ساری نیاکان. نتیجه این شد که نسلهای بعدی دیگر از صرف و نحو روسی که بر آنها تحمیل شده بود کار گیرند و زبان فارسی آن شیوائی و شیرینی خود را در این منطقه از دست داد و زبانی کوچه بازاری و عامیانه جای آن را گرفت. علت اینکه در این منطقه مردم حتی روشنفکران و تحصیل کردهها نمی توانند با زبان ناب فارسی و بدون مشکل و با روانی صحبت کنند و ابراز نظر نمایند از همین جا منشا میگیرد. اما وضعیت در ایران و افغانستان به گونه دیگر است و آنها از تبدیل خط ایمن ماندند و زبان فارسی با همان جذابیت و نجابت باقی ماند و صیقل خورد و رشد نمود. هر چند معربات و الفاظ بیگانه نیز بر آن نفوذ کردند که یک امری طبیعی است ولی اصالت زبان حفظ شد.
علت دیگر کاهش جایگاه زبان فارسی همانا نرسیدن به یک زبان واحد، یکشكل و قابل قبول در این کشورها بوده است که به نظر کارشناسان در این امر هیچ تلاش موثر جهت یکسان سازی واژگان و تعابیر صورت نگرفته است. هنوز هم یک تلویزیون یا نشریه مشترک که نمایندگان هر سه کشور ایران و تاجیکستان و افغانستان که به طور یکسان و مساوی گویند و نویسند وجود ندارد و هر کدام با ساز خود میزنند. حتی تاکنون یک فرهنگ مشترک فارسی- دری- تاجیکی که مهمترین امر در این زمینه محسوب میگردد تالیف و تدوین و تهیه نشده است تا با کارگیری واژگان هر سه گویش (چون در اصل اینها یک زبان واحد محسوب میشوند و آنهائی که ادعای جدا بودن این سه گویش را تاکید میکنند در اصل دشمنان این زبان و فرهنگ هستند و بر آسیاب دشمنان آب میریزند) و همان مولوی و سعدی و رودکی و نظامیگنجهای ... با زبانی آثار خود را آفریدهاند که دیروز و امروز برای فارسی گویان در کلیه نقاط جهان قابل فهم است.
لذا به نظر میرسد فرهنگیان سه کشور اصلیِ خواستگاه زبان فارسی، ایران و تاجیکستان و افغانستان که بر این زبان حق برابر دارند و در پویائی و بالندگی و شگوفایی آن خدمات همسان انجام دادهاند کار مهمی در پیشرو دارند و این مهم با فعالیتهای چشمگیر و عملی- برگزاری همایشهای علمی با شرکت دانشمندان و فرهیختگان، تاسیس شبکههای تلویزیونی مشترک، نشریه ها، مراکز آموزش زبان و خط فارسی، چاپ فرهنگ و دستورات لازم آموزشی... از جمله روشهای موثر در این امر محسوب میگردد. آن وقت رویش و خیزش دوباره زبان فارسی در گستره ایران فرهنگی به وقوع خواهد پیوست و آن توانمندی و ظرفیتهای بالقوه آن در چشم جهانیان دوباره نمایان خواهد شد و آنان را بر احترام و حرمت این زبان در عرصه بینالمللی وادار خواهد نمود.
یعنی وقتی خود صاحبان زبان بر آن احترام و اجر قایل شوند و ثایت کنند که وارث آن تمدن و فرهنگ بینظیر گذشتگان هستند و نشان دهند که این زبان توان بیان اندیشههای ناب و بلند را داشته و دارد، آن وقت دیگران را بر اجر گذاشتن بر این زبان می توانیم فرا بخوانیم. زبانی که دومین زبان جهان اسلام محسوب میگردد و بیشترین آثار اسلامی پس از زبان عربی با آن تالیف شده و با شیوائی و شیرینی خود توانست ترک و عرب... را از چنگیز تا سلالههای غزنویان و شیبانیان و اشترخانیان و منغیتیان... را مجذوب و مفتون نمود تا با آن تکلم کنند و زبان رسمیدربار آنها باشد، نباید برون در بماند ( واژه "دری" که بر این زبان اطلاق میشود معنی دربار و پایتخت را دارد) بلکه بایستی جایگاه شایسته و بایسته خویش را دوباره کسب کند و دولت مردان و فرهیختگان و شاعران و نویسندگان را ضرور و لازم است در این امر خیر سهیم و اهتمام بورزند.
کارشناسان عرصه فرهنگ و ادب معتقدند زبان فارسی زمینه لازم و مساعد برای قرار گرفتن در شمول زبانهای رسمی سازمان ملل و ساير سازمانهای بینالمللی را دارد و تنها رایزنی و پیگیری مقامات و نهادهای مربوط را می طلبد که در این امر با تلاشهای بیوقفه خویش نهایت عمل و سعی را به خرج دهند. تحلیل و بررسیها نشان میدهد که در حال حاضر در اکثر دانشگاهها و مراکز علمی و پژوهشی و فرهنگی جهان کرسیهای آموزش زبان فارسی وجود دارد و این روند با سرعت بلند در حال افزایش است و مردم زیادی در سراسر جهان میخواهند آثار بزرگان فارسیگوی را در زبان اصلی بخوانند و فراگیرند و ماراست که دست بر دست هم بدهیم و این تشنگان کلام ناب را که در اندرون دریای آن قند هست و پند هست و هر چه میخواهند خواهند یافت، سیراب نماییم.
نويسنده: شاه منصور شاه میرزا، ادبپژوه تاجیک
بر گرفته از (با اندکی تغییر): www.iraneurasia.ir
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر