بررسی چگونگی وقوع کودتا، به جهت ویژگیهای آن، میتواند در شناسایی ساختار قدرت سیاسی و ارتباطات سیاسی یک کشور بسیار مفید واقع شود. کودتای ۲۸ امرداد ۱۳۳۲ حادثه ی مهمی در نحوه ی حضور نیروهای بیگانه و استعمارگر در مدیریت کشور محسوب میشود. بررسی این کودتای مرکب انگلیسی - آمریکایی، که در فضایی بحرانی اجرا، و موفق شد به اهداف خود دست یابد، علاوه بر آشنا ساختن ضعفهای نظام استبدادی، گویای توفیقات و نظام اسلامی در از میان بردن آنها است.از اوایل قرن بیستم، بر اساس امتیازی که ویلیام ناکس دارسی در سال ۱۹۰۱ م. از دولت ایران تحصیل نموده بود، انگلیسیها به استخراج و بهره برداری از نفت ایران مشغول بودند. اما در سال ۱۳۲۹ خ. پس از آن که پارلمان ایران قانون ملی کردن صنعت نفت را به تصویب رساند، تلاشهای ایرانیان به نتیجه رسید. هنگامی که متعاقب آن، دکتر محمد مصدق به نخست وزیری منصوب گردید، روابط دیپلماتیک ایران و انگلیس وارد یک مرحله ی بحرانی شد. این دوره در سال ۱۳۳۲ با کودتای ۲۸ امرداد پایان گرفت. در واقع این رویداد یکی از رویدادها ی عمده ی تاریخ سیاسی معاصر ایران است، زیرا از یک سو نهضت ملی کردن نفت را به نابودی میکشاند و از سوی دیگر سر آغاز توسعه ی نفوذ ایالات متحده در ایران قرار میگیرد. کودتا نتیجه ی همکاری اینتلجنس سرویس و سیا بود و اجرای آن با مشارکت مزدوران داخلی و نیروهای نظامی تسهیل گردید.
قدرتهای خارجی و آماده سازی کودتا
نفت انگیزه ی اساسی آماده سازی کودتا بود. همانطور که گفته شد، در سال ۱۹۰۱ م. مظفرالدین شاه، پادشاه ایران، امتیاز بهره برداری از نفت جنوب ایران را به مهندسی استرلیایی به نام ویلیام ناکس دارسی اعطا کرد. دارسی توانست از ۲۸ می۱۹۰۸، یعنی هفت سال پس از امضا ی قرارداد امتیاز، استخراج نفت ایران را آغاز کند و شرکت بهره برداری اولیه با کمک یک کمپانی انگلیسی (شرکت نفت برمه) از ورشکستگی نجات یافت. همچنین در سال ۱۹۰۹ شرکت نفت انگلیس و ایران (Anglo - Persian oil company) بنیان نهاده شد، که در سال ۱۹۳۳ کمپانی نفت انگلیس و ایران (Anglo - Iranian oil company) نامیده شد. به دلیل اختلافات بین دو طرف، در سال ۱۹۳۲، دولت ایران امتیاز سال ۱۹۰۱ را لغو نمود. با وجود این در آوریل ۱۹۳۳ قرارداد جدیدی که تا سال ۱۹۳۳ اعتبار داشت به امضا ی طرفین رسید. در ۲۱ اکتبر ۱۹۴۷ پارلمان ایران طرحی را تصویب کرد که بر اساس آن دولت ماموریت مییافت در مواردی که تضیعی نسبت به حقوق ایران در منابع نفتی بخش جنوبی کشور صورت گرفته باشد، اقدامات لازم را برای استیفای تمام حقوق ملت به عمل آورد. متعاقب این طرح، دولت ایران با شرکت وارد مذاکره شد و نهایتا در ۱۷ ژوییه ۱۹۴۹ قراردادی بین آقای گس (Gass) نماینده شرکت، و آقای گلشاییان، وزیر دارایی ایران، به امضا رسید. برای بررسی این قرارداد یک کمیسیون پارلمانی در ۱۸ نوامبر به ریاست مصدق، رهبر جبهه ی ملی، تشکیل شد. این کمیسیون در دسامبر ۱۹۵۰ در خصوص قرارداد نظر منفی داد. در ۱۱ ژانویه ۱۹۵۱، پارلمان نظر کمیسیون را تایید کرد و به آن ماموریت داد تا گزارش جدیدی ارایه کند که مشخص کننده ی اقداماتی باشد که باید انجام پذیرد. نهایتا این کمیسیون قانون ملی شدن نفت در ایران را تصویب کرد که در ۱۴مارس توسط مجلس شورای ملی و در ۱۹ مارس توسط مجلس سنا به تصویب رسید. در نتیجه صنعت نفت ایران پس از پنجاه سال ملی شد و در آوریل ۱۹۵۱ محمد مصدق نخست وزیر ایران گردید و قانون ملی شدن نفت را اجرا کرد.
شرکت نفت انگلیس و ایران و دولت بریتانیا با این اقدام مخالفت کردند، اما موفق نشدند از راههای سیاسی و دیپلماتیک به مقصود خود نایل آیند. انگلیسیها میکوشیدند در اقدام خود علیه مصدق حمایت آمریکا را به دست آورند. در این فاصله، انتخابات ریاست جمهوری در ایالات متحده آمریکا برگزار گردید و آیزنهاور، کاندیدای حزب جمهوریخواه، جانشین ترومن شد. این واقعه هماهنگ با تمایل بریتانیا بود. نهایتا هنگامی که آخرین پیشنهاد مشترک انگلیس و آمریکا را دولت ایران رد کرد، دولت بریتانیا موفق گردید دولت جدید آمریکا را متقاعد سازد که دولت مصدق به زیان غرب عمل میکند. این هماهنگی راه را برای اجرای کودتایی علیه مصدق هموار کرد.
تصمیم گیری بریتانیا برای سقوط مصدق
به گفته ی ویلیام روجر لوییس، انگلستان فقط یک ماه و نیم پس از به قدرت رسیدن مصدق عملیات محرمانه ی خود را علیه وی آغاز کرد. انگلستان تنها راه حل مساله ی نفت را خلع دولت مصدق میدانست که شرکت نفت انگلیس و ایران نیز با آن موافق بود. آقای جکسون (Jackson) در ژوین ۱۹۵۱ برای مذاکره با مقامات ایران به تهران آمد، اما نتوانست هیچ نتیجه مساعدی به دست آورد. همچنین وی در کنفرانسی خبری در لندن اعلام کرد تا هنگامی که دولت دکتر مصدق قدرت را در ایران در دست دارد نمی توان به از سرگیری مذاکرات امیدوار بود. در ورای راه حل های دیپلماتیک، انگلستان به راه حل های غیرسیاسی نیز توجه نمود؛ از جمله: ارجاع اختلاف به دیوان بین المللی دادگستری و شورای امنیت که نتیجه ای حاصل نکرد. علاوه بر فشارهای اقتصادی بر ایران، بریتانیا می خواست در این کشور مداخله نظامی کند. به همین منظور، چهارهزار چترباز بریتانیا طی ده روز به مدیترانه شرقی فرستاده شدند. این دولت رزمناو ماریتوس (Maritus) و ناوهای ورن (Wren) و فلامینگو (Flamingo) را به سواحل ایران فرستاد و عراق به عنوان مرکز تمرکز نیروهای نظامی انگلیس برای حمله به ایران برگزیده شد.
اسناد منتشر شده توسط وزارت امورخارجه بریتانیا در دهه های اخیر توضیح می دهد که طرح اشغال آبادان را ــ که مرکز بزرگترین پالایشگاه نفتی در ایران و خاورمیانه است ــ بریتانیا طراحی و آماده کرده بود، اما قبل از شروع عملیات نظامی، موضوع با پرزیدنت ترومن مورد بحث قرار گرفت و رد گردید و دولت آمریکا نپذیرفت که در چنین اقدامی از بریتانیا حمایت کند. زیرا به اعتقاد ترومن، مداخله نظامی در ایران به حمله اتحاد شوروی می انجامید. هنگامی که بریتانیا از موثر واقع شدن راه حل های سیاسی برای بستن راه بر دولت مصدق ناامید گردید، کودتا را به عنوان یک راه حل بررسی کرد. در ۱۶ ژوییه ۱۹۵۲، مصدق در خصوص وزارت جنگ با شاه اختلاف پیدا کرد و از نخست وزیری استعفا داد. متعاقب آن قوام السلطنه، که با انگلیسی ها هماهنگی بیشتری داشت، جانشین وی شد. جرج میدلتون (George Middlton)، کاردار وقت سفارت بریتانیا در تهران، بر این باور بود که قوام سیاست مداری بسیار باهوش است که می تواند گرو ه های مختلف پارلمانی در مجلس شورای ملی ایران را تحت نفوذ قرار دهد.
در این زمان، و پس از مخالفت های شدید احزاب و گروه های مختلف سیاسی، نمایندگان طرفدار مصدق، آیت الله کاشانی، رهبر مذهبی و با نفوذ در ایران، و بازار تظاهرات بزرگی در حمایت از مصدق سامان دادند که در آن تعدادی از تظاهرکنندگان کشته و زخمی شدند. لذا مصدق مجددا پست نخست وزیری را در اختیار گرفت. میدلتون در گزارشی به وزارت امورخارجه بریتانیا، آورده است که برای جلوگیری از افتادن ایران به دامان کمونیسم، راه حلی که پیش می آمد کودتای نظامی بود.
اقدامات اولیه بریتانیا در خصوص طرح کودتا
انگلیسی ها فکر می کردند که مساله نفت را باید با سقوط مصدق حل کرد. همچنین طرح آن ها در مورد این سقوط، در همان زمان که چرچیل و ترومن پیشنهادات مشترک خود را در طی مذاکرات به دولت ایران ارایه می کردند در حال تهیه شدن بود.
هدایت نیروهای داخلی علیه دولت مصدق
نفت انگیزه ی اساسی آماده سازی کودتا بود. همانطور که گفته شد، در سال ۱۹۰۱ م. مظفرالدین شاه، پادشاه ایران، امتیاز بهره برداری از نفت جنوب ایران را به مهندسی استرلیایی به نام ویلیام ناکس دارسی اعطا کرد. دارسی توانست از ۲۸ می۱۹۰۸، یعنی هفت سال پس از امضا ی قرارداد امتیاز، استخراج نفت ایران را آغاز کند و شرکت بهره برداری اولیه با کمک یک کمپانی انگلیسی (شرکت نفت برمه) از ورشکستگی نجات یافت. همچنین در سال ۱۹۰۹ شرکت نفت انگلیس و ایران (Anglo - Persian oil company) بنیان نهاده شد، که در سال ۱۹۳۳ کمپانی نفت انگلیس و ایران (Anglo - Iranian oil company) نامیده شد. به دلیل اختلافات بین دو طرف، در سال ۱۹۳۲، دولت ایران امتیاز سال ۱۹۰۱ را لغو نمود. با وجود این در آوریل ۱۹۳۳ قرارداد جدیدی که تا سال ۱۹۳۳ اعتبار داشت به امضا ی طرفین رسید. در ۲۱ اکتبر ۱۹۴۷ پارلمان ایران طرحی را تصویب کرد که بر اساس آن دولت ماموریت مییافت در مواردی که تضیعی نسبت به حقوق ایران در منابع نفتی بخش جنوبی کشور صورت گرفته باشد، اقدامات لازم را برای استیفای تمام حقوق ملت به عمل آورد. متعاقب این طرح، دولت ایران با شرکت وارد مذاکره شد و نهایتا در ۱۷ ژوییه ۱۹۴۹ قراردادی بین آقای گس (Gass) نماینده شرکت، و آقای گلشاییان، وزیر دارایی ایران، به امضا رسید. برای بررسی این قرارداد یک کمیسیون پارلمانی در ۱۸ نوامبر به ریاست مصدق، رهبر جبهه ی ملی، تشکیل شد. این کمیسیون در دسامبر ۱۹۵۰ در خصوص قرارداد نظر منفی داد. در ۱۱ ژانویه ۱۹۵۱، پارلمان نظر کمیسیون را تایید کرد و به آن ماموریت داد تا گزارش جدیدی ارایه کند که مشخص کننده ی اقداماتی باشد که باید انجام پذیرد. نهایتا این کمیسیون قانون ملی شدن نفت در ایران را تصویب کرد که در ۱۴مارس توسط مجلس شورای ملی و در ۱۹ مارس توسط مجلس سنا به تصویب رسید. در نتیجه صنعت نفت ایران پس از پنجاه سال ملی شد و در آوریل ۱۹۵۱ محمد مصدق نخست وزیر ایران گردید و قانون ملی شدن نفت را اجرا کرد.
شرکت نفت انگلیس و ایران و دولت بریتانیا با این اقدام مخالفت کردند، اما موفق نشدند از راههای سیاسی و دیپلماتیک به مقصود خود نایل آیند. انگلیسیها میکوشیدند در اقدام خود علیه مصدق حمایت آمریکا را به دست آورند. در این فاصله، انتخابات ریاست جمهوری در ایالات متحده آمریکا برگزار گردید و آیزنهاور، کاندیدای حزب جمهوریخواه، جانشین ترومن شد. این واقعه هماهنگ با تمایل بریتانیا بود. نهایتا هنگامی که آخرین پیشنهاد مشترک انگلیس و آمریکا را دولت ایران رد کرد، دولت بریتانیا موفق گردید دولت جدید آمریکا را متقاعد سازد که دولت مصدق به زیان غرب عمل میکند. این هماهنگی راه را برای اجرای کودتایی علیه مصدق هموار کرد.
تصمیم گیری بریتانیا برای سقوط مصدق
به گفته ی ویلیام روجر لوییس، انگلستان فقط یک ماه و نیم پس از به قدرت رسیدن مصدق عملیات محرمانه ی خود را علیه وی آغاز کرد. انگلستان تنها راه حل مساله ی نفت را خلع دولت مصدق میدانست که شرکت نفت انگلیس و ایران نیز با آن موافق بود. آقای جکسون (Jackson) در ژوین ۱۹۵۱ برای مذاکره با مقامات ایران به تهران آمد، اما نتوانست هیچ نتیجه مساعدی به دست آورد. همچنین وی در کنفرانسی خبری در لندن اعلام کرد تا هنگامی که دولت دکتر مصدق قدرت را در ایران در دست دارد نمی توان به از سرگیری مذاکرات امیدوار بود. در ورای راه حل های دیپلماتیک، انگلستان به راه حل های غیرسیاسی نیز توجه نمود؛ از جمله: ارجاع اختلاف به دیوان بین المللی دادگستری و شورای امنیت که نتیجه ای حاصل نکرد. علاوه بر فشارهای اقتصادی بر ایران، بریتانیا می خواست در این کشور مداخله نظامی کند. به همین منظور، چهارهزار چترباز بریتانیا طی ده روز به مدیترانه شرقی فرستاده شدند. این دولت رزمناو ماریتوس (Maritus) و ناوهای ورن (Wren) و فلامینگو (Flamingo) را به سواحل ایران فرستاد و عراق به عنوان مرکز تمرکز نیروهای نظامی انگلیس برای حمله به ایران برگزیده شد.
اسناد منتشر شده توسط وزارت امورخارجه بریتانیا در دهه های اخیر توضیح می دهد که طرح اشغال آبادان را ــ که مرکز بزرگترین پالایشگاه نفتی در ایران و خاورمیانه است ــ بریتانیا طراحی و آماده کرده بود، اما قبل از شروع عملیات نظامی، موضوع با پرزیدنت ترومن مورد بحث قرار گرفت و رد گردید و دولت آمریکا نپذیرفت که در چنین اقدامی از بریتانیا حمایت کند. زیرا به اعتقاد ترومن، مداخله نظامی در ایران به حمله اتحاد شوروی می انجامید. هنگامی که بریتانیا از موثر واقع شدن راه حل های سیاسی برای بستن راه بر دولت مصدق ناامید گردید، کودتا را به عنوان یک راه حل بررسی کرد. در ۱۶ ژوییه ۱۹۵۲، مصدق در خصوص وزارت جنگ با شاه اختلاف پیدا کرد و از نخست وزیری استعفا داد. متعاقب آن قوام السلطنه، که با انگلیسی ها هماهنگی بیشتری داشت، جانشین وی شد. جرج میدلتون (George Middlton)، کاردار وقت سفارت بریتانیا در تهران، بر این باور بود که قوام سیاست مداری بسیار باهوش است که می تواند گرو ه های مختلف پارلمانی در مجلس شورای ملی ایران را تحت نفوذ قرار دهد.
در این زمان، و پس از مخالفت های شدید احزاب و گروه های مختلف سیاسی، نمایندگان طرفدار مصدق، آیت الله کاشانی، رهبر مذهبی و با نفوذ در ایران، و بازار تظاهرات بزرگی در حمایت از مصدق سامان دادند که در آن تعدادی از تظاهرکنندگان کشته و زخمی شدند. لذا مصدق مجددا پست نخست وزیری را در اختیار گرفت. میدلتون در گزارشی به وزارت امورخارجه بریتانیا، آورده است که برای جلوگیری از افتادن ایران به دامان کمونیسم، راه حلی که پیش می آمد کودتای نظامی بود.
اقدامات اولیه بریتانیا در خصوص طرح کودتا
انگلیسی ها فکر می کردند که مساله نفت را باید با سقوط مصدق حل کرد. همچنین طرح آن ها در مورد این سقوط، در همان زمان که چرچیل و ترومن پیشنهادات مشترک خود را در طی مذاکرات به دولت ایران ارایه می کردند در حال تهیه شدن بود.
هدایت نیروهای داخلی علیه دولت مصدق
برای درک برنامه ریزی انگلیسی ها به منظور به کارگیری گروه های ایرانی علیه دولت مصدق، باید اطلاعات ارایه شده توسط سی. ام. وودهاوس (C. M. Woodhouse) را مطالعه کرد. وی در سال های ۱۹۵۲ــ۱۹۵۱ در سفارت انگلیس در تهران کار می کرد و در ساماندهی عملیات هدایت شده علیه مصدق (عملیات چکمه) نقش داشت. وودهاوس توضیح می دهد که وی و همکارانش برای هدایت گروه های ایران علیه دولت کشور خودشان، چگونه عمل کردند. شایان ذکر است که همه همکاران وی از متخصصان جاسوسی در ایران بودند. سه برادران رشیدیان، که نفوذ زیادی در پارلمان و در بازار داشتند، به طرح وودهاوس وارد شدند. درواقع، آن ها قادر بودند که مردم کوچه و بازار را هماهنگ با سیاست های بریتانیا جهت دهند. برادران رشیدیان افرادی ثروتمند بودند و یک سازمان شهری را که علیه مصدق توطئه می کرد رهبری می کردند. نیازهای مالی این سازمان را سفارت بریتانیا در تهران تامین می کرد. همچنین برخی از ایرانی ها در خدمت بریتانیا بودند. به عنوان مثال، فردی که در جلسات هیات وزیران ایران شرکت می نمود، تصمیمات و مباحث محرمانه دولت مصدق را به سفارت بریتانیا گزارش می کرد.
علاوه بر آن وودهاوس و همکارانش از همکاری روزنامه نگاران خارجی بهره مند بودند. او مخفیانه از طریق مرز عراق و با مقدار بسیاری سلاح به ایران وارد شد. این سلاح ها در اطراف تهران، زیر خاک پنهان گردید و در هنگام ضرورت آماده استفاده بود. در ۲۲ اکتبر ۱۹۵۲، هنگامی که روابط دیپلماتیک انگلیس و ایران قطع شد، وودهاوس باید ایران را ترک می کرد. با وجود این، به لطف بریتانیایی های مقیم ایران و یک مامور سرویس مخفی این کشور، وی با واسطه هایی ایرانی در ارتباط بود. او دفتر جدیدی در قبرس ایجاد کرد که سرفرماندهی نظامی ایران آن را هدایت می کرد.
تلاش برای حصول همکاری ایالات متحده آمریکا
تهیه طرح نهایی کودتا
طرح کودتا را مقامات انگلیسی تهیه کرده بودند و وودهاوس، هنگامی که به آمریکا بازگشت، خلاصه ای از طرح را با خود برد. براساس این طرح، انگلیسی ها از دو نیروی مجزا بهره می بردند: دسته اول سازمان شهری تحت هدایت برادران رشیدیان، متشکل از افسران عالی رتبه پلیس، چندین نماینده و سناتور، عده ای از روزنامه نگاران و سیاستمداران، و علاوه بر آن افراد ولگرد بودند. مقرر شده بود آن ها تهران را تحت کنترل درآورند و سپس مصدق و وزرایش را بازداشت کنند. عوامل دیگری که در طرح بریتانیا جای می گرفتند روسای قبایل جنوب ایران بودند که می بایست زمانی که سازمانهای شهری عملیات خود را شروع می کردند، در شهرهای بزرگ جنوب قدرت خود را به نمایش می گذاردند. علاوه بر طرح کودتا، لیستی از پانزده سیاستمدار ایرانی، که مستعد جانشینی مصدق بودند، به مقامات آمریکایی ارایه گردید.
علاوه بر آن وودهاوس و همکارانش از همکاری روزنامه نگاران خارجی بهره مند بودند. او مخفیانه از طریق مرز عراق و با مقدار بسیاری سلاح به ایران وارد شد. این سلاح ها در اطراف تهران، زیر خاک پنهان گردید و در هنگام ضرورت آماده استفاده بود. در ۲۲ اکتبر ۱۹۵۲، هنگامی که روابط دیپلماتیک انگلیس و ایران قطع شد، وودهاوس باید ایران را ترک می کرد. با وجود این، به لطف بریتانیایی های مقیم ایران و یک مامور سرویس مخفی این کشور، وی با واسطه هایی ایرانی در ارتباط بود. او دفتر جدیدی در قبرس ایجاد کرد که سرفرماندهی نظامی ایران آن را هدایت می کرد.
تلاش برای حصول همکاری ایالات متحده آمریکا
انگلیسی ها در حالی که از تایید ملی شدن صنعت نفت ایران خودداری می کردند، می کوشیدند با آمریکا متحد شوند. از طرف دیگر مصدق نیز به کمک و حمایت آمریکا امیدوار بود. برای حل مساله نفت، آمریکایی ها استفاده از دیپلماسی را ترجیح می دادند و هنگامی که بریتانیا تصمیم به اقدام نظامی در ایران گرفت، پرزیدنت ترومن با آن مخالفت کرد و برای برقراری گفت وگو بین طرفین، مشاور خود، آورل هریمن (Averell Heriman) را به ایران فرستاد، اما وی نتیجه ای حاصل نکرد. دولت بریتانیا در تلاش سیاسی خود برای به دست آوردن همکاری دولت آمریکا، روی خط نفوذ کمونیست ها در ایران تکیه می کرد. این دولت می کوشید ترس را از روح و جوهره آمریکایی ها، که معتقد بودند سقوط مصدق کمونیست ها را به قدرت می رساند، بیرون کند.
در تعقیب این هدف، پس از قطع روابط انگلیس و ایران، وودهاوس عازم واشنگتن شد و کوشید مقامات آمریکایی را متقاعد کند و حمایت سیا را جلب نماید. در این باب، وی خطر کودتا توسط حزب توده (حزب ایرانی کمونیست طرفدار شوروی) را خاطرنشان می کرد. وقتی روزولت، رییس عملیات سیا در خاورمیانه، از تهران بازمی گشت، برای مذاکره با مقامات انگلیسی در لندن توقف کرد و این برای اولین بار بود که طرحی که هدف آن سقوط دکتر مصدق بود با روزولت مورد بحث قرار گرفت. روزولت، به محض بازگشت به واشنگتن، نتیجه مذاکرات خود با مقامات انگلیسی در لندن را برای آلن دالس (Allen Dulles)، معاون سیا، توضیح داد. این مذاکرات بین طرفین محرمانه باقی ماند و پرزیدنت ترومن و آچسون (Acheson)، وزیر امورخارجه، از این مذاکرات مطلع نشده بودند، زیرا از یک طرف آچسون جذب مصدق شده بود و از طرف دیگر انتخابات ریاست جمهوری، که بنا بود چندی بعد برگزار گردد، اجازه این تفکر را می داد که جمهوری خواهان به قدرت خواهند رسید و در نتیجه فاستر دالس (Faster Dulles)، برادر آلن دالس، به وزارت امورخارجه منصوب خواهد شد. به این دلیل، روزولت و آلن دالس نمی خواستند که دولت دموکرات، که به زودی جای خود را به رقیب می داد، در مسیری وارد شود که مواضعشان کمتر از جمهوری خواهان قاطع و مشخص بود.
با توجه به این وضعیت، وودهاوس نتیجه مساعدی از این مذاکرات حاصل نکرد و می بایست تا انتخابات ریاست جمهوری منتظر می ماند. در مورد همکاری انگلیس ــ آمریکا، باید ما نگاه خود را متوجه این موضوع سازیم که لویی هندرسون (Loy Henderson)، سفیر آمریکا در تهران، با انگلیسی ها همکاری می کرد، و وودهاوس، رییس ام. آی سیکس در ایران، بر آن تاکید کرده است. مصدق بر این باور بود که هندرسون حتی در توطئه ۲۸ ژانویه ۱۹۵۳ نیز دست داشته است. در آن روز، شاه ایران تصمیم گرفت به خارج از کشور مسافرت کند، مصدق نخست وزیر برای دیدار وی به کاخ شاه رفت. در آنجا وی پیغامی دریافت کرد مبنی بر اینکه لویی هندرسون به منظور مذاکره در مورد موضوعی فوری می خواهد وی را ملاقات نماید. در بازگشت، در حالی که مصدق از کاخ شاه خارج می شد، گروهی در اطراف قصر در حال تظاهرات بودند و می خواستند به وی سوءقصد کنند. مصدق بلافاصله از توطئه مطلع شد و از در دیگری خارج گردید و خطر مهاجمان را پشت سر گذاشت. مدتی بعد، او اظهار کرد که سفیر آمریکا برای هیچ موضوع فوری به ملاقات وی نیامده بود. در خصوص توطئه آمریکایی ــ انگلیسی علیه مصدق، به نظر می رسد باید نکته دیگری را خاطرنشان کرد: هنگامی که آخرین پیشنهاد آمریکا را، که می خواست مانع ملی شدن صنعت نفت شود، دولت ایران رد نمود، ایالات متحده عزم خود را در مقابل مصدق جزم کرد.
در تعقیب این هدف، پس از قطع روابط انگلیس و ایران، وودهاوس عازم واشنگتن شد و کوشید مقامات آمریکایی را متقاعد کند و حمایت سیا را جلب نماید. در این باب، وی خطر کودتا توسط حزب توده (حزب ایرانی کمونیست طرفدار شوروی) را خاطرنشان می کرد. وقتی روزولت، رییس عملیات سیا در خاورمیانه، از تهران بازمی گشت، برای مذاکره با مقامات انگلیسی در لندن توقف کرد و این برای اولین بار بود که طرحی که هدف آن سقوط دکتر مصدق بود با روزولت مورد بحث قرار گرفت. روزولت، به محض بازگشت به واشنگتن، نتیجه مذاکرات خود با مقامات انگلیسی در لندن را برای آلن دالس (Allen Dulles)، معاون سیا، توضیح داد. این مذاکرات بین طرفین محرمانه باقی ماند و پرزیدنت ترومن و آچسون (Acheson)، وزیر امورخارجه، از این مذاکرات مطلع نشده بودند، زیرا از یک طرف آچسون جذب مصدق شده بود و از طرف دیگر انتخابات ریاست جمهوری، که بنا بود چندی بعد برگزار گردد، اجازه این تفکر را می داد که جمهوری خواهان به قدرت خواهند رسید و در نتیجه فاستر دالس (Faster Dulles)، برادر آلن دالس، به وزارت امورخارجه منصوب خواهد شد. به این دلیل، روزولت و آلن دالس نمی خواستند که دولت دموکرات، که به زودی جای خود را به رقیب می داد، در مسیری وارد شود که مواضعشان کمتر از جمهوری خواهان قاطع و مشخص بود.
با توجه به این وضعیت، وودهاوس نتیجه مساعدی از این مذاکرات حاصل نکرد و می بایست تا انتخابات ریاست جمهوری منتظر می ماند. در مورد همکاری انگلیس ــ آمریکا، باید ما نگاه خود را متوجه این موضوع سازیم که لویی هندرسون (Loy Henderson)، سفیر آمریکا در تهران، با انگلیسی ها همکاری می کرد، و وودهاوس، رییس ام. آی سیکس در ایران، بر آن تاکید کرده است. مصدق بر این باور بود که هندرسون حتی در توطئه ۲۸ ژانویه ۱۹۵۳ نیز دست داشته است. در آن روز، شاه ایران تصمیم گرفت به خارج از کشور مسافرت کند، مصدق نخست وزیر برای دیدار وی به کاخ شاه رفت. در آنجا وی پیغامی دریافت کرد مبنی بر اینکه لویی هندرسون به منظور مذاکره در مورد موضوعی فوری می خواهد وی را ملاقات نماید. در بازگشت، در حالی که مصدق از کاخ شاه خارج می شد، گروهی در اطراف قصر در حال تظاهرات بودند و می خواستند به وی سوءقصد کنند. مصدق بلافاصله از توطئه مطلع شد و از در دیگری خارج گردید و خطر مهاجمان را پشت سر گذاشت. مدتی بعد، او اظهار کرد که سفیر آمریکا برای هیچ موضوع فوری به ملاقات وی نیامده بود. در خصوص توطئه آمریکایی ــ انگلیسی علیه مصدق، به نظر می رسد باید نکته دیگری را خاطرنشان کرد: هنگامی که آخرین پیشنهاد آمریکا را، که می خواست مانع ملی شدن صنعت نفت شود، دولت ایران رد نمود، ایالات متحده عزم خود را در مقابل مصدق جزم کرد.
تهیه طرح نهایی کودتا
طرح کودتا را مقامات انگلیسی تهیه کرده بودند و وودهاوس، هنگامی که به آمریکا بازگشت، خلاصه ای از طرح را با خود برد. براساس این طرح، انگلیسی ها از دو نیروی مجزا بهره می بردند: دسته اول سازمان شهری تحت هدایت برادران رشیدیان، متشکل از افسران عالی رتبه پلیس، چندین نماینده و سناتور، عده ای از روزنامه نگاران و سیاستمداران، و علاوه بر آن افراد ولگرد بودند. مقرر شده بود آن ها تهران را تحت کنترل درآورند و سپس مصدق و وزرایش را بازداشت کنند. عوامل دیگری که در طرح بریتانیا جای می گرفتند روسای قبایل جنوب ایران بودند که می بایست زمانی که سازمانهای شهری عملیات خود را شروع می کردند، در شهرهای بزرگ جنوب قدرت خود را به نمایش می گذاردند. علاوه بر طرح کودتا، لیستی از پانزده سیاستمدار ایرانی، که مستعد جانشینی مصدق بودند، به مقامات آمریکایی ارایه گردید.
با پایان یافتن انتخابات ریاست جمهوری، آیزنهاور به عنوان رییس جمهور آمریکا در دسامبر ۱۹۵۲ انتخاب گردید و کار خود را از ژانویه ۱۹۵۳ آغاز کرد و از فوریه ۱۹۵۳ مذاکرات جدیدی بین طرفین انجام شد. نمایندگان دولت بریتانیا و اینتلیجنس سرویس در ۳ فوریه در واشنگتن گرد آمدند و طرح عملیات مشترک تحت عنوان عملیات آژاکس (Ajax) مورد توافق قرار گرفت. برای جانشینی مصدق، آمریکایی ها ژنرال فضل الله زاهدی را انتخاب کردند. سپس تصویب نهایی طرح مدنظر قرار گرفت. در پایان مارس ۱۹۵۳ این طرح را چرچیل، نخست وزیر، و ایدن، وزیر امورخارجه بریتانیا، و همچنین آیزنهاور و جان فاستر دالس، وزیر امورخارجه آمریکا، تصویب کردند. در ۲۵ ژوین ۱۹۵۳، جلسه نهایی برای تصویب طرح اجرای کودتا در دفتر وزیر امورخارجه آمریکا برگزار شد و آمریکایی ها روی جزییات طرح اجرایی کنکاش نمودند. این طرح را که به تصویب انگلیسی ها رسیده بود، آمریکایی ها نیز تصویب کردند. جان فاستر دالس محتوای طرح را چنین خلاصه کرد: این طرح توضیح می داد که چگونه آن ها از دست مصدق خلاصی و رهایی خواهند یافت. پس از این تصویب نهایی، سیا مسئولیت اجرای طرح را به عهده گرفت و روزولت مامور فرماندهی عملیات کودتا شد.
برگرفته از (با اندکی تغییر): http://www.aftab.ir
مستند مصدق ، نفت و کودتا ساخته ی بی بی سی - بخش یکم
برگرفته از (با اندکی تغییر): http://www.aftab.ir
مستند مصدق ، نفت و کودتا ساخته ی بی بی سی - بخش یکم
بخش دوم
بخش سوم
بخش چهارم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر